حـضـرت صـادق عـلیه السلام فرمود: قرآن عهد خداوند و فرمان او است بر خلقش پس سـزاوار اسـت بـراى شـخص مسلمان که در این عهد و فرمان خدا نظر افکند و روزى پنجاه آیه از آن بخواند.
مردی با حس ششم عجیب
حـضـرت بـاقـر عـلیـه السـلام فـرمـود: هـر کـه قـرآن در حـال ایـسـتـاده در نمازش بخواند خداوند بهر حرفى از آن صد حسنه براى او بنویسد، و هـرکـس آنـرا در نمازش نشسته بخواند خداوند بهر حرفى پنجاه حسنه برایش بنویسد و هر که قرآن را در غیر از نمازش بخواند خداوند بهر حرفى ده حسنه برایش بنویسد.
صومعه بتل یکی از سه کلیسای ترسناک
صومعه بتل در سال ۱۰۶۶ میلادی از سوی ویلیام فاتح برروی زمینی که محل پیروزی او در نبرد هستینگز بود بنا شد.بنا به گفته افسانه ها یک چشمه ارواح هرازگاهی بر محراب این صومعه پدیدار میشود.محرابی که به یاد کشتار خونین دشمنان فاتح بنا شده بود.شاهدانی ادعا کرده اند که در هنگام باران از زمین این ناحیه جوی خونی به بیرون نشت پیدا میکند.
هنری هشتم پادشاه انگلستان در سال ۱۵۳۸ یعنی تقریبا پانصد سال بعد از بنای صومعه بتل آن را به سر آنتونی براون بخشید و یک راهب در مراسم جشنی که به همین مناسبت برپا شده بود سر سر آنتونی را نفرین کردچرا که به اعتقاد او تصاحب اموال کلیسا یک عمل کفر آمیز به شمار میرفت.حدود دویست سال بعد از این ماجرا املاک موروثی آنتونی برائن موسوم به ماندری هال آتش گرفت و یک هفته بعد نیز آخرین وارث او در دریا غرق شد.شک شبه متداوما در محراب صومعه بتل دیده شده که میگوید شبه همان راهبی است که سر آنتونی براون را نفرین کرده است.خاک اطراف بتل دارای مقدار زیادی آهن است و این امر میتواند دلیل علم موجهی برای توهم خونریزی زمین هنگام بارش باران باشد.در واقع این آب باران است که با آهن قاطی شده و به رنگ قرمز در می آید.پدیدار شدن چشمه ها نیز میتواند دلیل علمی داشته باشد.کارشناسان معتقدند که وقوع انبوهی از مرگ های خشن در این صومعه طی قرن های گذشته میتواند ریشه اصلی پدیده های عجیب این صومعه باشد
اگر نترسیدید نظر بدید
مطالب مرتبط:
عـبـداللّه بـن سـلیـمـان گـویـد: از حـضـرت صـادق (ع ) پـرسـیـدم از گـفـتـار خـداى عزوجل (که فرماید:) (((و رتل القرآن ترتیلا))) فرمود: امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه فـرمـوده : یـعنى او را خوب بیان کن و همانند شعر آنرا بشتاب مخوان ، و مانند ریک (هنگام خـواندن ) آنرا پراکنده مساز، ولى دلهاى سخت خود را بوسیله آن به بیم و هراس افکنید، و هـمـت شـمـا ایـن نـبـاشـد کـه سـوره را بـآخـر رسـانـد (یـعـنـى هـمـت خـود را در تـدبـر و تـاءمـل در آیـات و بـکـار بـسـتـن و عـمـل کـردن آنـهـا قـرار دهید نه باینکه سوره را بآخر رسانید).
داستان چوپان و مهندس
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک دور افتاده بود.ناگهان سر و کله یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده های خاکی پیدا شد.
راننده اتومبیل که یک مرد جوان با لباس شیک.کفش های مارک دار.عینک و کروات گران قیمت بود سرش را از پنجره اتومبیلش بیرون آورد و پرسید:اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری یکی از آنها را به من خواهی داد؟
چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به گوسفندهایش که به آرامی در حال چریدن بودند انداخت و با وقار خواصی جواب مثبت داد.
جوان ماشین خود را در گوشه ای پارک کرد و لپ تاپ خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد و آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد و وارد صفحه ناسا روی اینترنت جایی که میتوانست سیستم جست و جوی ماهواره ای GPS را فعال کند شد.
منطقه چراگاه را مشخص کرد.یک بانک اطلاعاتی با شصت صفحه کاربرگEXCELبه وجود آورد و فرمول پیچیده عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد.
بالاخره 150 صفحه اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و در حالی که آنها را به چوپان نشان میداد گفت:شما در اینجا دقیقا 1586 راس گوسفند داری.
چوپان گفت:درست است.حالا همینطور که قبلا توافق کردیم میتوانی یکی از گوسفندان را ببری.
آنگاه به نظاره آن جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود پرداخت.
وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد.چوپان رو به او کرد و گفت:اگر من به تو بگویم که دقیقا چه کاره هستی آن را به من پس خواهی داد؟
مرد جوان پاسخ داد:آره چراکه نه؟
چوپان گفت تو یک مشاور هستی!
مرد جوان گفت:بله.اما به من بگو این را از کجا حدس زدی؟
چوپان پاسخ داد کار ساده ای است .بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد به اینجا آمدی.برای پاسخ دادن به سوالی که خود من از قبل جواب آن را میدانستم مزد خواستی.مضافا این که هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمیدانی چون به جایث گوسفند سگ مرا برداشتی.
ممنون میشم اگه نظر بدید
ادامه مطلب ...مـحـمـد بـن عـبـداللّه گـویـد: بـه حـضـرت صـادق (ع ) عرضکردم : قرآن را در یک شب بخوانم ؟ فرمود: خوش ندارم که در کمتر از یک ماه بخوانى .
فضیلت عجیب بعضی از سوره ها و نتایج جالب آنها
ـ مـحـمـد بـن مـروان از حـضـرت بـاقـر (ع ) روایـت کـنـد کـه فـرمـود: هـرکـس قـل هـو اللّه احد را یک بار بخواند بر او مبارک باشد (و برکت باو داده شود) و هرکس دو بار بخواند خودش و خاندانش برکت یابند، و هرکس سه بار بخواند خودش و خاندانش و همسایگانش برکت یابند، و هرکس دوازده بار بخواند خداوند برایش دوازده قصر در بهشت بـنـا کـنـد و نـگهبانان بهشت گویند: برویم قصرهاى فلان برادرمان را تماشا کنیم ، و هرکس صدبار بخواند گناهان بیست و پنج سال او بجز خونها و مالها (که بناحق ریخته و یـا خـورده اسـت ) آمرزیده شود، هرکس چهار صد بار بخواند مزد چهارصد شهید دارد که همه آنها اسبش را در راه خداى پى کرده و خونش ریخته شده است ، و هرکس در یکشبانه روز هزار بار آنرا بخواند نمیرد تا جایگاه خویش در بهشت ببیند یا باو نشان داده شود
حضرت صادق (ع ) فرمود: چون خداى عزوجل بـایـن آیـات (کـه در آخـر حـدیـث بـیـایـد) فرمان داد که بزمین فرود آیند، آنها بعرش در آویـخـتـنـد و گـفـتند: پروردگارا بکجا ما را فرو مى فرستى ؟ بسوى خطا کاران و گنه کـاران ؟ پـس خـداى عـزوجـل بـآنـهـا فـرمـود: فـرود شـویـد کـه بـعـزت و جلال خودم سوگند که هیچ کس از آل محمد (علیهم السلام ) و شیعیان آنها شما را در هر روز دنـبال نماز واجبش نخواند جز اینکه بنظر مخصوصى در هر روز هفتاد بار باو نظر کنم و در هـر نـظـر هـفتاد حاجت او را بر آورم ، و او را بآنچه گناه دارد بپذیرم و آن آیات عبارت اسـت از ام الکتاب (یعنى سوره مبارکه حمد) و آیه : (((شهد اللّه نه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعـلم ))) (سـوره عـمـران آیـه 18) و آیـة الکـرسـى ، و آیـه مـلک (قل اللهم ما لک الملک .... آیه 26 از سوره آل عمران ).
جـابـر گـوید: شنیدم حضرت باقر (ع ) مى فرمود: هرکس همه سوره ها مسبحات (یعنى سـوره هـایـى کـه اول آن سبح یا یسبح است ) پیش از آنکه بخوابد آنها را بخواند، آنکس نـمـیـرد تـا حـضرت قائم علیه السلام را درک کند و اگر بمیرد در جوار نبى اکرم (ص ) خواهد بود.
رسـول خـدا (ص ) فـرمـود: هـرکـس هـنـگـامـى کـه بـیـشـتـر خـواب رود صـد بـار سوره قـل هـو اللّه احـد را بـخـوانـد خـداونـد گـنـاه پـنـجـاه سال او را بیامرزد.
رسـول خـدا (ص ) فـرمـود: هـرکـس چـهـار آیـه از اول سـوره بـقـره و آیة الکرسى و دو آیه بعد از آن (یعنى آیه هاى (((لا اکراه فى الدین ....))) و آیه : (((اللّه ولى الذین آمنوا....)))) و سه آیه آخر سوره بقره را بخواند در جان و مالش بدى نبیند و هیچ شیطانى باو نزدیک نشود، و قرآن را فراموش نکند.
حـضـرت بـاقـر (ع ) فـرمود: هرکس سوره انا انزلنا فى لیلة القدر))) را بخواند و آوازش را (هـنـگـام خـوانـدن آن ) بـلنـد کـند مانند کسى است که شمشیر در راه خدا کشیده ، و هرکس آنرا بخواند باندازه هزار گناه از گناهانش آمرزیده شود.
حـضـرت صـادق (ع ) مـى فـرمـود: کـه پـدرم صـلوات عـلیـه مـى فـرمـود: (((قل هو اللّه حد))) یک سوم قرآنست و (((قل یا ایها الکافرون ))) یکچهارم آن است .
ابراهیم بن مهزم از مردى حدیث کند که شنید از حضرت ابى الحسن علیه السلام که مى فـرمـود: هرکس آیة الکرسى را در وقت خواب بخواند از درد فلج نترسد ان شاء الله ، و هـر کـه پـشـت سر هر نماز واجب آنرا بخواند هیچ حیوانى که نیش زهرآگین دارد او را زیان نرساند و فرمود: هرکس قل هو اللّه احد را بین خود و بین جبار (ستمگرى که آهنگ آواز او را دارد) پـیـش دارد (و در بـرابـر او ایـن سـوره را بـخـوانـد) خـداى عزوجل او را از ستمکار منع کند، (باین ترتیب که ) بخواند آنرا از پیش رو و از پشت سر و از راسـت و چـپـش ، و چـون ایـنـکـار را کـرد خـداى عزوجل خیر آن ستمکار را باو بهره کند و از شرش او را باز دارد. و فرمود: هرگاه از پیش آمـدى تـرسیدى صد آیه از قرآن از هر کجاى آن که خواهى بخوان ، سپس سه بار بگو: (((اللهم اکشف عنى البلاء)))
حضرت صادق (ع ) فرمود: هر که صد آیه (از قرآن ) در شب در نمازى بخواند (یعنى در یـکـى ) از نـمـازهـایـى کـه شـب مـى خـوانـد و ظـاهـرا مـقصود نمازهاى نافله ایست که از اول شـب تـا صـبـح مـى خـوانند یا جداگانه دو رکعت نماز بخواند و این صد آیه را در آن بـخواند) خداى عزوجل براى او عبادت یکشب را ثبت کند، و هرکس دویست آیه در غیر از نماز بـخـوانـد قـرآن در روز قـیـامـت بـاو خـصـومـت نـورزد (و دربـاره ضـایع گذاردنش و روى بـرتافتن از آن شکایت از او نکند) و هر که در شبانه روز در نماز روز و شب پانصد آیه بـخـوانـد خـداى عـزوجـل بـراى او در لوح مـحفوظ یک قنطار حسنه بنویسد و قنطار هزار و دویست اوقیه است و اوقیه بزرگتر از کوه احد است .
حضرت صادق (ع ) فرمود:هرکس یک روز تمام بر او بگذرد و نمازهاى پنج گانه را بـخـوانـد و در آن نـمـازهـا قـل هـو اللّه احـد نـخواند باو گفته شود: اى بنده خدا تو از نمازگزاران نیستى .
حضرت صادق (ع ) فرمود:هـر کـه ایـمـان بـخـدا و روز جـزا دارد خـوانـدن قـل هـو اللّه احـد را دنـبـال هر نماز واجب از دست ندهد، زیرا هرکس آنرا بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او فراهم کند و او را و پدرش و مادرش را و هر که از آندو متولد شده بیامرزد.
حضرت صادق (ع ) فرمود: هـمـانـا سـوره انـعـام یـکـجـا نـازل گـردیـد و هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه کردند تا بمحمد صلى اللّه علیه و آله نـازل شـد، پـس آنـرا بـزرگ شـمـاریـد و گـرامـى داریـد، زیرا در هفتاد جاى آن نام خداى عـزوجـل مى باشد، و اگر مردم مى دانستند چه ثوابها و فضیلتهایى در خواندن آن سوره است آنرا وا نمى گذاردند و ترک نمى کردند.
حضرت صادق (ع ) فرمود: پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بر جنازه سعد معاذ نماز خـوانـد و پـس از آن فـرمـود: هـفـتـاد هـزار فـرشـتـه کـه در آنـهـا جـبـرئیـل نـیـز بـود آمـدنـد و بـر جـنـازه سـعـد نـمـاز خـوانـدنـد، مـن بـجـبـریـیـل گـفـتـم : اى جـبـریـیـل بـچـه عـمـل سـزاوار نـمـاز شـمـاهـا شـد؟ جـبـریـیـل گـفـت : بـراى خـوانـدنـش قـل هـو اللّه احـد را (در هـمـه احوال ) ایستاده و نشسته و سواره و پیاده در هنگام رفتن و آمدنش .
رسول خدا (ص ) فرموده : هر که سوره الهیکم التکاثر را هنگام خوابیدن بخواند از فتنه قبر محفوظ بماند.
عـبداللّه بن فضل نوفلى در حدیث مرفوعى (که سند را بمعصوم رسانده ) حدیث کند که فرموده : سوره حمد بر هیچ دردى هفتاد بار خوانده نشود جز آنکه آن درد آرام گیرد.
حضرت صادق (ع ) فرمود:اگر سوره حمد هفتاد بار بر مرده اى خوانده شود و روح به تن او باز گردد شگفت نیست .
در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد
حـضرت صادق (ع ) فرمود: بر شما باد بنماز در مسجدها، و به نیکى بـه هـمـسـایگان ، و اداى شهادت ، و حاضر شدن در تشییع جنازه ها، زیرا شما ناچارید از زیـسـتـن بـا مردم ، و براستى کسى نیست که تا زنده است از مردم بى نیاز باشد و ناچار مردم باید با همدیگر سازش داشته باشند.
صومعه وبرن
صومعه وبرن در <<بدفورد شایر>> انگلستان در میانه قرن هجدهم میلادی بازسازی شد.این محل تقریبا دویست سال خانه دوک های بدفورد بوده و ادعا شده که از سوی چند روح مختلف به تسخیر درآمده است.بنا به گفته کتاب(( خانه های جن زده در جهان))آخرین تسخیر شدگی که در این صومعه واقع شده مربوط به روح مرد جوانی است که ابتدا خفه و سپس در رودخانه غرق شد.این روح نمیتواند دیده شود اما درهای صومعه برای او باز و بسته میشومند و این در حالی است که او در داخل اتاق ها شروع به قدم زدن میکند.شاهدان ادعا میکنند که دستگیره های در برای این روح به پایین حرکت میکنند و سپس درها باز میشوند.گویی یک فرد نامرئی وارد اتاق شده است.گفته میشود که روح یک راهب نیز صومعه وبرن را تسخیر کرده است.این روح غالبا در سرداب صومعه دیده شده.جایی که راهبان را در آنجا دفن کرده اند.شاید این روح متعلق به رئیس راهبان صومعه باشد که در پی مخالفتش با ازدواج هنری هشتم و آن بولین به دار آویخته شد.ادعاهایی نیز مطرح شده که خانه ی ویلایی جنب صومعه وبرن از سوی مادربزرگ دوک فعلی ساکن در این خانه تسخیر شده است.مادربزرگ دوک چندی قبل در یم صانحه هوایی کشته شد و بعضی از شاهدان ادعا کرده اند که به هنگام حضور در این خانه احساس غم و اندوه شدیدی میکنند
مطالب مرتبط:
رسول خدا (ص ) فرمود: بنگرید: که با چه کسى هـم صـحـبـت هـسـتـیـد؟ زیـرا هیچکس نیست که مرگش فرا رسد جز آنکه یارانش در پیش خدا بـرابرش مجسم شوند، اگر از نیکان باشد نیکانند (و بدانها شاد شود) و اگر از بدان بـاشـد بد هستند (و بداند که بسرنوشت آنان دچار شود) و هیچکس نیست که بمیرد و هنگام مرگش برابر او مجسم نشود.
فلسفه بعثت حضرت محمد(ص)
خداس سبحان برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوت حضرت محمد را مبعوث کرد.پیامبری که از همه پیامبران پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود.نشانه های او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارک بود.در روزگاری که بر روی زمین مردم دارای مذاهب پراکنده.خواسته های گوناگون و روشهای متفاوت بودند.عده ای خدا را به پدیده هایی تشبیه کرده و گروهی نامهای ارزشمند خدا را انکار و به بت ها نسبت میدادند و برخی به غیر خدا اشاره میکردند.پس خدای سبحان مردم را به وسیله محمد (ص)از گمراهی نجات داد و هدایت کرد و از جهالت رهایی بخشید.سپس دیدار خود را برای پیامبر برگزید و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با کوچ دادن از دنیا گرامی داشت و از گرفتاری ها و مشکلات رهایی بخشید و کریمانه قبض روح کرد.
ضرورت امامت پس از پیامبران الهی
رسول گرامی اسلام در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند.زیرا آنان هرگز انسانها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفی راهی روشن و نشانه ای استوار از میان مردم نرفتند.
در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد
ادامه مطلب ...رسول خدا (ص ) فرمود: سه چیز است هک دوستى انسانیرا با برادر مسلمانش صفا دهد: (1) همیشه با خوشروئى با او برخورد کند، (2) هرگاه در مجلسى بر او بـنـشـیـنـد برایش جا باز کند (3) بآن نامى که بیشتر آنرا دوست دارد او را بخواند (و صدا کند).
با سلام این سری زدیم تو کار حدیث.شاید برای بعضی ها این احادیث جالب باشند.برای خودم که جالب بود.آخه واقعا احادیث جزء عجایب عالم و از بزرگانند.ممنون که با ما هستید.
در ضمن مطلب بعدی ما دو داستان جال هست>/>>/>>/>>/>/font>>/>>/>>/>
روایتی در مورد اختلاف حدیث و عظمت حضرت علی (ع)
سلیم بن قیس گوید: به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم. من از سلمان و مقداد و ابىذر چیزى از تفسیر قرآن هم احادیثى از پیغمبر (ص) شنیدهام که با آنچه در نزد مردم است مخالفست و باز از شما مىشنوم چیزى که آنچه را شنیدهام تصدیق مىکند، و در دست مردم مطالبى از تفسیر قرآن و احادیث پیغمبر مىبینم که شما با آنها مخالفید و همه را باطل مىدانید، آیا عقیده دارید مردم عمدا بر رسول خدا دروغ مىبندند و قرآن را به رأى خود تفسیر مىکنند؟ سلیم گوید: حضرت به من توجه کرد و فرمود، سؤالى کردى اکنون پاسخش را بفهم.
همانا نزد مردم حق و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه و خاطره درست و نادرست همه و در زمان پیغمبر(ص) مردم بر حضرتش دروغ بستند تا آنکه میان مردم بسخرانى ایستاد و فرمود: (اى مردم همانا دروغ بندان بر من زیاد شدهاند هر که عمدا بمن دروغ بندد باید جاى نشستن خود را دوزخ داند.) سپس بعد از او هم بر او دروغ بستند همانا حدیث از چهار طریقى که پنجمى ندارد بشما میرسد.
اول شخص منافقى که تظاهر بایمان مىکند و اسلام ساختگى دارد عمدا دروغ بستن به پیغمبر پروا ندارد و آن را گناه نمىشمارد، اگر مردم بدانند که او منافق و دروغگوست از او نمىپذیرند و تصدیقش نمىکنند لیکن مردم میگویند این شخص همدم پیغمبر بوده و او را دیده و از او شنیده است مردم از او اخذ کنند و از حالش آگهى ندارند در صورتى که خداوند پیغمبرش را از حال منافقین خبر داده و ایشان را توصیف نموده و فرموده است (3 سوره 63) (چون ایشان را بینى از ظاهرشان خوشت آید و اگر سخن گویند بگفتارشان گوش دهى ) منافقین پس از پیغمبر زنده ماندند و به رهبران گمراهى و کسانیکه با باطل و دروغ و تهمت مردم را بدوزخ خوانند پیوستند و آنها پستهاى حساسشان دادند و بر گردن مردمشان سوار کردند و بوسیله آنها دنیا را بدست آوردند زیرا مردم همراه زمامداران و دنبال مىروند مگر آنرا که خدا نگهدارد این بود یکى از چهار نفر.
دوم کسى که چیزى از پیغمبر (ص) شنیده و آن را درست نفهمیده و بغلط رفته ولى قصد دروغ نداشته آن حدیث در دست او است. به آن معتقد است و عمل مىکند و بدیگران مىرساند و مىگوید من این را از رسول خدا (ص) شنیدم. اگر مسلمین بدانند که او بغلط رفته نمىپذیرندش و اگر هم خودش بداند اشتباه کرده و آن را رها مىکند.
سوم شخصى که چیزى از پیغمبر (ص) شنیده که به آن امر مىفرمود سپس پیغمبر از آن نهى فرموده و او آگاه نگشته یا نهى چیزى را از پیغمبر شنیده و سپس آنحضرت به آن امر فرموده و او اطلاع نیافته پس او منسوخ را حفظ کرده و ناسخ را حفظ نکرده اگر او بداند منسوخست ترکش کند و اگر مسلمین هنگامیکه از او مىشنوند بدانند منسوخ است ترکش کنند.
چهارم شخصى که بر پیغمبر دروغ نبسته و دروغ را از ترس خدا و احترام پیغمبر مبفوض دارد و حدیث را هم فراموش نکرده بلکه آنچه شنیده چنانکه بوده حفظ کرده و همچنانکه شنیده نقل کرده، به آن نیفزوده و از آن کم نکرده و ناسخ را از منسوخ شناخته، بناسخ عمل کرده و منسوخ را رها کرده، زیرا امر پیغمبر (ص) هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ (و خاص و عام) و محکم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا (ص) به دو طریق سخن مىفرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عزوجل در کتابش فرموده (7 سوره 59) آنچه را پیغمبر برایتان آورده اخذ کنید و از آنچه نهیتان کرده باز ایستید، کسى که مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درک نکند و بر او مشتبه شود، اصحاب پیغمبر (ص) که چیزى از او مىپرسیدند همگى که نمىفهمیدند، بعضى از آنها از پیغمبر مىپرسیدند ولى (بعلت شرم یا احترام یا بىقیدى) فهم جوئى نمىکردند و دوست داشتند که بیابانى و رهگذرى بیاید و از پیغمبر بپرسد تا آنها بشنوند.
اما من هر روز یک نوبت و هر شب یک نوبت بر پیغمبر (ص) وارد مىشدم با من خلوت مىکرد و در هر موضوعى با او بودم (محرم رازش بودم و چیزى از من پوشیده نداشت) اصحاب پیغمبر (ص) مىدانند که جز من با هیچکس چنین رفتار نمىکرد، بسا بود که در خانه خودم بودم و پیغمبر (ص) نزدم مىآمد، و این همنشینى در خانه من بیشتر واقع مىشد از خانه پیغمبر و چون در بعضى از منازل بر آنحضرت وارد مىشدم، زنان خود را بیرون مىکرد و تنها با من بود و چون براى خلوت به منزل من مىآمد فاطمه و هیچیک از پسرانم را بیرون نمىکرد، چون از او مىپرسیدم جواب مىداد و چون پرسشم تمام مىشد و خاموش مىشدم او شروع مىفرمود، هیچ آیهئى از قرآن بر رسول خدا (ص) نازل نشد جز اینکه براى من خواند و املا فرمود و من بخط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را بمن عطا فرماید، و از زمانى که آن دعا را در باره من کرد هیچ آیهئى از قرآن و هیچ علمى را که املا فرمود و من نوشتم فراموش نکردم و آنچه را که خدا تعلیمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهى گذشته و آینده و نوشتهاى که بر هر پیغمبر پیش از او نازل شده بود از طاعت و معصیت به من تعلیم فرمود و من حفظش کردم و حتى یک حرف آن را فراموش نکردم، سپس دستش را بر سنیهام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حکم و نور پر کند، عرض کردم اى پیغمبر خدا پدر و مادرم قربانت از زمانى که آن دعا را در باره من کردى چیزى را فراموش نکردم و آنچه را هم ننوشتم از یادم نرفت، آبا بیم فراموشى بر من دارى؟ فرمود! نه بر تو بیم فراموش و نادانى ندارم.
ده نکته در مورد جامعیت علومی قرآن کریم
1- امام صادق علیه السلام فرمود: خداى تبارک و تعالى در قرآن بیان هر چیز را فرو فرستاده تا آنجا که بخدا سوگند چیزى را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده: و تا آنجا که هیچ بندهئى نتواند بگوید ایکاش این در قرآن آمده بود جز آنکه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است.
2- امام باقر علیه السلام مىفرمود: خداى تبارک و تعالى چیزى از احتیاجات امت را وانگذاشت جز آنکه آنرا در قرآنش فرو فرستاد و براى رسولش از آن مرز تجاوز کند کیفرى قرار داد.
3- امام صادق علیه السلام فرمود: خدا حلال و حرامى نیافریده جز آنکه براى آن مرزى مانند مرز خانه هست آنچه از جاده است جزء جاده محسوب شود و آنچه از خانه است بخانه تعلق دارد تا آنجا که جریمه خراش و غیر خراش و یک تازیانه و نصف تازیانه (در حلال و حرام خدا) معین شده است.
3- امام صادق علیه السلام فرمود: چیزى نیست جز آنکه در بارهاش آیه قرآن یا حدیثى هست.
5- ابوجارود گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: چون بشما از چیزى خبر دهم از من بپرسید کجاى قرآنست آنگاه حضرت ضمن گفتارش فرمود: پیغمبر (ص) از قیل و قال و تباه ساختن مال و زیادى سؤال نهى فرموده است، بحضرت عرض شد، پسر پیغمبر! همینکه فرمودید در کجاى قرآنست؟ فرمود: خداى عزوجل مىفرماید: (114 سوره 4) در بسیارى از سر گوشیهاى مردم خیرى نیست جز آنکه بصدقه یا نیکى یا اصلاح میان مردم دستور دهد. و فرمود (5 سوره 4) اموالتان را که خدا اقوام کار شما قرار داده بکم خردان میدهد، و فرموده (101 سوره 5) از چیزهائیکه اگر بر شما عیان شود غمگینتان کند سؤال نکنید.
6- امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند جز آنکه براى آن در کتاب ریشه و بنیادى است ولى عقلهاى مردم به آن نمیرسد.
7- امیرالمؤمنین (ع) فرمود: اى مردم خداى تبارک و تعالى پیغمبر را بسوى شما فرستاد و قرآن حق را بر او نازل فرمود در حالى که شما از قرآن و فرستنده قرآن بىخبر بودید و هم از پیغمبر و فرستنده او، در زمان تعطیلى پیغمبران و خواب دراز ملتها و گسترش نادانى و سرکشى فتنه و گسیختن اساس محکم و کورى از حقیقت و سرپیچى ستم و کاهش دین و شعلهورى آتش جنگ، همزمان با زردى گلستان باغ جهان و خشکیدن شاخهها و پراکندگى برگها و نومیدى از میوه و فرو رفتن آبهاى آن، پرچمهاى هدایت فرسوده و پرچمهاى هلاکت افراشته بود، دنیا برخسار مردم عبوس و روى درهم کشیده بود، به آنها پشت گردانیده روى خوش نشان نمىداد: میوه دنیا آشوب و خوراکیش مردار بود نهانش ترس و آشکارش شمشیر بود: بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید، دیدگان مردم جهان نابینا و روزگارشان تاریک بود پیوند خویشى خود را بریده و خون یکدیگر را مىریختند، دختران خود را در جوار خود زنده بگور کردند، زندگى خوش و رفاه و آسایش از ایشان دور گشته بود، نه از خدا امید پاداشى و نه از او بیم کیفرى داشتند، زنده ایشان کورى بود پلید و مرده آنها در آتش و نومید. در آن هنگام پیغمبر اکرم نسخهاى از کتب آسمانى نخستین بر ایشان آورد که کتب جلوترش را تصدیق داشت و حلال را از حرام مشکوک جدا ساخت، این نسخه همان قرآنست، از او بخواهید تا با شما سخن گوید، او هرگز سخن نگوید، ولى. من از او بشما خبر مىدهم، در قرآنست علم گذشته و علم آینده تا روز قیامت میان شما حکم مىدهد و اختلافات شما را بیان مىکند، اگر از من قرآن را بپرسید به شما مىآموزم.
8- عبدالاعلى گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: من زاده رسول خدایم و به قرآن دانایم، در قرآنست آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آینده تمام اینها را میدانم چنانچه بکف دست خود مینگرم، همانا خدا مىفرماید: در قرآنست بیان آشکار هر چیز.
امام صادق علیه السلام مىفرمود: قرآنست که هر خبرى که پیش از شما برده و هر خبرى که بعد از شما باشد در آنست و داور میان شما است و ما آن را میدانیم.
10- سماعة به امام کاظم(ع) عرض کرد: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیغمبرش موجود است یا شما هم در آن گفتارى دارید؟ فرمود: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیغمبرش مىباشد.
در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد
ادامه مطلب ...هر که پیش از سلام کردن آغاز بسخن کند پاسخش را نگوئید، و فرمود: پیش از سخن گفتن بسلام کردن آغاز گفتار کنید، و هر که پیش از سلام کردن آغاز سخن کرد پاسخش ندهید.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله
معرفی دو دسته از مردم از دیدگاه بزرگ مرد تاریخ
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مبغوضترین مردم نزد خدا دو نفرند:
1 : مردیکه خدا او را بخودش وا گذاشته از راه راست منحرف گشته، دلباخته سخن بدعت شده، از نماز و روزه هم دم میزند، مردمى بوسیله او بفتنه افتادهاند، راه هدایت پیشینیانش را گم کرده و در زندگى و پس از مرگش گمراه کننده پیروانش گشته، باربر خطاهاى دیگرى شده و در گرو خطاى خویش است.
2 : مردى که نادانى را در میان مردم نادان قماش خود قرار داده، اسیر تاریکیهاى قتنه گشته، انسان نماها او را عالم گویند در صورتیکه یکروز تمام را صرف علم نکرده، صبح زود بر خاسته و آنچه را که کمش از زیادش بهتر است (مال دنیا یا علوم بیفائده) فراوان خواسته چون از آب گندیده سیر شد و مطالب بیفائده را انباشته کرد، بین مردم بر کرسى قضاوت نشست و متعهد شد که آنچه بر دیگران مشکل بوده حل کند، اگر با نظر قاضى پیشینش مخالفت مىکند اطمینان ندارد که قاضى پس از او حکم او را نقض نکند چنانکه او با قاضى پیشین کرد، اگر با مطالب پیچیده و مشکلى مواجه شود ترهاتى از نظر خویش براى آن بافته و آماده مىکند و حکم قطعى مىدهد شبهه بافى او مثل تار بافتن عنکبوت است، خودش نمىداند درست رفته یا خطا کرده، گمان نکند در آنچه او منکر است دانشى وجود داشته باشد و جز معتقدات خویش روش درستى سراغ ندارد، اگر چیزى را به چیزى قیاس کند (و بخطا هم رود) نظر خویش را تکذیب نکند و اگر مطلبى بر او تاریک باشد براى جهلى که در خود سراغ دارد آن را پنهان مىکند تا نگویند نمىداند سپس گستاخى کند و حکم دهد اوست کلید تاریکیها (که در نادانى بر مردم گشاید) شبها ترا مرتکب شود، در نادانیها کورکورانه گام بر دارد، از آنچه نداند پوزش نطلبد تا سالم ماند و در علم ریشهدار و قاطع نیست تا بهره برد. روایات را در هم مىشکند همچنانکه باد گیاه خشکیده را، میراثهاى بناحق رفته از او گریانند، و خونهاى بناحق ریخته از او نالان، زناشوئى حرام بحکم او حلال گردد، و زناشوئى حلال حرام شود، براى جواب دادن بمسائلى که نزدش میآید سرشار نیست و اهلیت ریاستى را که بواسطه داشتن علم حق ادعا مىکند ندارد.
توضیح:
فرق میان این دو نفر اینستکه اولى در اصول دین خرابکارى کند و بدعت گذارد و دومى مقام قضاء و فتوى را بناحق غصب کند.
در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد
ادامه مطلب ...ثـعـلبـة بـن مـیـمـون از مـردى کـه نامش را برده حدیث کند که گفت : مردمى نزد حضرت صـادق عـلیه السلام بودند و حضرت براى آنها حدیث میکرد، در این میان مردى از آنها نام مـردى را بـبـدى یـاد کـرد و گـله او را بـحـضـرت صادق علیه السلام نمود، حضرت باو فرمود: کجا برایت برادرى تمام عیار بدست آید، و کدام مردى است که مهذب و پاک از همه عیوب باشد.
یک راه پیشنهادی برای افزایش آمار وبلاگ
با سلام.من الآن توی اینترنت مشغول گشت و گذار بودم که یک لحظه چشمم خورد به مطلبی که نوشته بود ((آمارگیر وبلاگ و وبسایت خود را منفجر کنید)).یعنی بیشترین آمار را از آن وبلاگ خود کنید.با خودم گفتم بد نیست که این رو توی وبلاگ خودم هم بذارم.کاری نداره یک ثبتنام کوچیکه و خودش گفته باید چیکار کنید.
اگر دوست دارید اینجا کلیک کنید
از حقوق مسلمان بر برادرش اینست که چون باو برخورد کـند سلامش کند، و چون بیمار شود بعیادتش رود، و چون پنهان شود (پشت سرش ) براى او خیر خواهى کند: و چون عطسه زند و بگوید: (((الحمد اللّه رب العالمین لا شریک له ))) بـاو بـگـویـد: (((یـرحـمـک الله ))) او نـیـز در جـواب این گوید: (((یهدیکم اللّه و یصلح بـالکـم ))) و چـون او را (بـکـارى یـا بـجـائى ) بـخواند (و دعوتش کند) بپذیرد، و چون بمیرد تشییعش کند.
حـضـرت صـادق (ع )
دو مطلب در مورد آدم و داستان بهشت-فلسفه بعثت پیامبران
خداوند آدم را در خانه ای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود.جایگاه او را آمن و امان بخشید و او را از شیطان و دشمنی او ترساند.پس شیطان او را فریب داد بدان علت که از زندگی آدم در بهشت و همنشینی او با نیکان حسادت ورزید.پس آدم یقین را به تردید و عزم استوار را به گفته های ناپایدار شیطان فروخت و شادی خود را به ترس تبدیل کرد که فریب خوردن برای او پشیمانی آورد.آنگاه خدای سبحان در توبه را بر روی آدم گشود و کلمه رحمت بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد.آنگاه آدم را به زمین خانه آزمایش ها و مشکلات فرود آورد تا ازدواج کند و فرزندانی به وجود آورد و ازمیان فرزندان او پیامبرانی برگزید.
خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند.آنگاه که در عصر جاهلیت ها بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هرچندگاه متناسب با خواسته های انسانها رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنان تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده عقل را آشکار سازند و نشانه های قدرت خدا را معرفی کنند.مانند سقف بلند پایه آسمان بر فراز انسانها.گاهواره گسترده زمین در زیر پای آنها و وسایل و عوامل حیات و زندگی.وراههای مرگ و مردن و مشکلات و رنج های پیر کننده و حوادث پی در پی که همواره بر سر راه آدمیان است.خداوند هرگز انسانها را بدون پیامبر یا کتابی آسمانی یا برهانی قاطع یا راهی استوار رها نساخت.پیامبرانی که با اندک بودن یاران و فراوانی انکار کنندگان هرگز در انجام وظایف خود کوتاهی نکردند.بعضی از پیامبران بشارت پیامبر آینده را دادند و برخی دیگر پیامبران گذشته را معرفی کردند.بدین گونه قرن ها پدید آمد و روزگاران سپری شد.پدران رفتند و پسران جای آنها را گرفتند.
در ادامه مطلب فقط برچسب ها میباشد
ادامه مطلب ...حـضـرت صـادق (ع ) فـرمـود: دو نـفـر مـرد بـر حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام وارد شـدنـد پس آنحضرت براى هر کدام از آنها توشکى انداخت ، یکى از آندو روى آن نشست و دیگرى خوددارى کرد، امیرالمؤ منین باو فرمود: بر آن بنشین زیرا از پذیرفتن احترام خود دارى نـکـنـد جز الاغ ، سپس فرمود: رسولخدا (ص ) فرموده : هرگاه بزرگوار قومى بر شما رسید او را گرامى دارید.
آیامیدانیدمیتوان به بدن ترفندهای عجیبی زد؟
۵.رفلاکس مری
کسانی که دوچار رفلاکس مری هستند اگر به پهلوی چپ بخوابند کمتر به این مشکل دچار میشوند!مری و معده تحت یک زاویه به هم وصل هستند.وقتی به پهلوی راست بخوابید سطح معده بالاتر از مری قرار میگیرد.در نتیجه غذا و اسید به معده باز میگردد
۶.اگر نوک انگشت تان را سوزانده اید
اگر در اثر تماس ناگهانی با اجاق گاز یا قابلمه داغ نوک انگشتتان را سوزانده اید به سرعت قسمت آسیب دیده را تمیز کنید و با یک تکه نخ ماساژ دهید.اگر یخ نبود از آب سرد نیز میتوانید استفاده کنید
۷.درد دندان
با یک تکه یخ قسمت <۷> شکل بین انگشتان اجاره و شست بمالید.به سادگی درد دندانتان کاهش میابد
۸.سرگیجه
کافی است که یک دستتان را روی یک نقطه ثابت قرار دهید.به سرعت دوران سرتان خوب میشود.قسمتی از گوش که فقط مسئول تعادل است در داخل یک مایع شناور بوده و هرگاه این مایع جابجا شود تعادل شما به هم میخورد.به کمک یک مرجع ثابت بیرونی مغز سریع تعادل خود را بدست می آورد
۹.تپش قلب
اگر در هنگام عصبانیت به تپش قلب دچار میشوید به انگشت شصت خود فوت کنید.عصب واگ که ضربان قلب را کنترل میکند به کمک نفس کشیدن آرام میگیرد
۱۰.درد پهلو
گاهی به هنگام دویدن پهلو درد میگیرد.این به خاطر آن است که بازدم شما با وقتی که پای راستتان به زمین میخورد همزمان است در نتیجه به دیافراگم شما فشار وارد میشود.برای رهایی از این درد کافی است بازدم خود را با وقتی که پای چپتان بر روی زمین می آید هماهنگ کنید
۱۱.مغز یخ زده
چیز های کم اهمیتی وجود دارند که مغز را سرد و فلج میکنند.در این حالت زبان خود را به سقف دهانتان فشار دهید به طوری که بیشترین مقدار را از سقف دهانتان بپوشاند.در این صورت سردرد برطرف میشود.این سردردتان میتواند ناشی از یک بستنی یخی باشد
۱۲.خونریزی بینی
گرفتن بینی و به عقب برگرداندن سر راه متداول جلوگیری از خونریزی بینی است.اما شما اگر مقداری پنبه را درست زیر گردی لب بالایی روی لثه بگذارید و با یک انگشت آن را فشار دهید خونریزی قطع میشود.
۱۳.تنفس زیر آب
وقتی در زیر آب هستید این نبود اکسیژن نیست که شما را بیچاره میکند بلکه دی اکسید کربن است که باعث اسیدی شدن خون و استیصال شما میشود.بنابراین کافی است قبل از شنا چند نفس کوتاه و سریع بکشید تا میزان اسیدی بودن خون پایین بیاید.با این ترفند مغز شما میپندارد که اکسیژن بیشتری در اختیار دارد.به این ترتیب ده ثانیه زمان میخرید.
۱۴.نزدیک بینی
نزدیک بینی به ندرت ریشه ژنتیکی دارد و بیشتر از خیره شدن چشم به یک نقطه در فاصله نزدیک ناشی میشود.بنابراین بهتر است که هرازچندی چشمانتان را ببندید و به بدنتان کش و قوسی بدهید.نفس عمیقی بکشید و بعد از چند ثانیه به آرامی نفستان را رها کنید.این کار باعث استراحت عضلات غیر ارادی میشود.در نتیجه چشمها هم استراحت میکنند
۱۵.خواب رفتگی
اگر دست شما موقع رانندگی و نشستن در اثر یک وضعیت نادرست خواب رفته باشد.به آرامی حرکت دادن سر به چپ و راست در کمتر از یم دقیقه میتوانید این مشکل را حل کنید و از شر گزگز و سوزنی شدن دست راحت شوید
در ادامه مطلب فقط برچسبها میباشد
ادامه مطلب ...پیوند میان برادران (دینى ) آنگاه که پیش هم هستند دیدار همدیگر است ، و در مسافرت نامه نوشتن بیکدیگر.
حـضـرت صادق (ع )
آیامیدانیدمیتوان به بدن ترفندهای عجیبی زد؟
درد جسمانی علامت و نشانه مشکل و ناهنجاری در بدن است و عوامل مختلفی باعث این دردها و ناراحتی های جسمانی میشوند.بعضی از این عوامل موقتی و بعضی طولانی مدت هستند و نیازمند دارو و درمانند.در اینجا ما ترفندهایی را بیان میکنیم که شما با دانستن و به کار بستن آنها بعضی از دردها را موقتا میتوانید کاهش دهید.
۱.خارش گلو
وقتی کودک بودید قلقلک دادن برایتان یک سرگرمی بود.حالا در بزرگسالان هم میتوان از این ترفند برای رهایی از مشکل خارش گلو بهره جست.وقتی که سلولهای عصبی گوش تحریک بشوند موجب اسپاسم عضلات گلو و گردن میشوند.درنتیجه شما را از خارش گلو راحت میکنند.پس قلقلک دادن گوش باعث رفع خارش گلو میشوند
۲.صداهای فراصوت بالاتر از حد آستانه شنوایی
اگر در محلی شلوغ و پر سرو صدا هستید به طرف راست خم شوید و سعی کنید با گوش راست بشنوید.گوش راست برای شنیدن صداهای بلند و سریع مناسبتر است و گوش چب برای تمیز و تشخیص دادن تن های موسیقی
۳.جرم های بینی
فین کردن شدید را فراموش کنید.در اینجا ترفندی بسیار سریع و آسان برای راحت شدن از جرمهای بینی به شما خواهیم آموخت.به طور متناوب با زبان خود به سقف دهانتان ضربه بزنید.سپس با انگشت خود وسط دو ایرو را فشار دهید.این کار باعث میشود که تیغه بینی عقب و جلو برود . پس از بیست ثانیه جرم های متراکم شده آماده تخلیه شوند
۴.درد آمپول
به راحتی با سرفه کردن در حین تزریقات میتوانید درد آمپول را کاهش دهید.سرفه کردن در اصل ترفندی است که باعث افزایش سریع و موقتی فشار در قفسه سینه میشود و مسیرهای عصبی درد را مسدود میکند.
عبدالملک بن عتبه گوید: از حضرت ابى الحسن علیه السلام پرسیدم از کاغذهائى که جـمـع مـى شـود آیا (جایز است ) بآتش سوزانده شود و در آنها نام خدا است ؟ فرمود: نه ، اول آنها را با آب بشویند (و سپس بسوزانند).
دو حکایت جالب
مارک البیون در کتا بخود تحت عنوان ((ساخت زندگی و امرار معاش))درباره یک مطلب آشکار کننده از سوداگرانی مینویسد که دو مسیر کاملا متفات را پس از فراغت از تحصیلا دانشگاهی طی کرده اند.وی چنین میگوید:یک بررسی از فارغ التحصیلان دانشکده بازرگانی سابقه ۱۵۰۰ نفر را از سال ۱۹۶۰ تا سال ۱۹۸۰ مورد مطالعه قرار داده است.در آغاز فارغ التحصیلان به دو دسته تقسیم شدند:
گروه الف کسانی بودند که خواستند اول پول درآورندتا بعدا هرکار خواستند بکنند.یعنی اول مشکل مالی خود را حل و فصل کنند و بعدا به امور دیگر زندگی بپردازند
گروه ب شامل کسانی بود که ابتدا به دنبال علاقه واقعی خود بودند و اطمینان داشتند که پول عاقبت خود به دنبال آن می آید
چه درصدی از هرگروه وجود داشت؟
از ۱۵۰۰نفر فارغ التحصیل در مطالعه مورد نظر کسانی که در گروه الف ((اول پول))بودند ۸۳درصد کل یا ۱۲۴۵ نفر را تشکیل میدادند.گروه ب ((اول علاقه واقعی))یعنی خطر پذیرها جمعا ۱۷ درصد یا ۲۵۵ نفر بودند.پس از بیست سال ۱۰۱ نفر میلیونر در کل این دو گروه بوجود آمده بود که یک نفر از گروه الف و ۱۰۰ نفر از گروه ب بودند
۲.آرزو
آلیس:لطفا به من بگو از کدام راه باید بروم؟
گربه:بستگی دارد که کجا میخواهی بروی؟
آلیس:خیلی برایم مهم نیست کجا بروم!
گربه:پس مهم نیست از کدام راه بروی
برچسب ها
حکایت-حکایت جالب-حکایت زیبا-حکایت کوتاه-داستان-داستان زیبا-داستان کوتاه-عجایب-عجایب جهان-خدا-اعتماد-داستان اعتماد-زیباترین داستان-زیباترین مطالب-هدف-حکایت مدیریتی-هدفمندی-آلیس در سرزمین عجایب-علاقه واقعی-نتایج علاقه واقعی-پول-داستان کوتاه-حکایت جالب-حکایت زیبا-حرفهای قشنگ
عشق با روح شقایق زیباست عشق با حسرت عاشق زیباست
عشق با نبض دقایق زیباست عشق در حسرت دیدار تو بودن زیباست
راز شاد زیستن انجام انچه دوست داری نیست ،بلکه دوست داشتن ان چیزی است که انجام می دهیم.
به کسی عشق بورز که لایق عشق باشد نه تشنه عشق ،زیرا تشنه روزی سیراب می شود.
مهر و محبت چیزی است تقسیم شدنی ولی عشق نه.
عشق ورزیدن به کسی که لیاقت دوست داشتن را ندارد نوعی اسراف در محبت است.
حضرت محمد (ص)
تمام محبت های خود را به پای دوست بریز ولی به او اطمینان نکن.
امام علی (ع)
نایاب ترین چیزها در جهان دوست صمیمی است.
این مطالب از وبلاگ((تنها کسی مرا نساخت خدا ساخت))که مدیر آن لطف کرده بودند و به من نظر داده بودند میباشد
مـعـمـر بن خلاد گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم : و عرضکردم : قربانت گـردم مـردى در مـیان جمعى است و سخنى بمیان آید و آنها شوخى کنند و بخندند؟ فرمود: بـاکـى نـیـسـت تـا آنـجا که نباشد و گمانم که مقصودش فحش بود (یعنى در صورتیکه بـفـحـش و هـرزه گـوئى نـکـشـد، و فـحـش در آن نـبـاشـد) سـپـس فـرمـود: هـمـانـا رسـول خـدا (ص ) ایـنـگـونـه بود که عرب بیابانى نزدش مى آمد و هدیه اى برایش مى آورد و هـمـانـجـا مـى گـفـت : بـهـاى هـدیـه مـا را بـده ، پـس رسـول خـدا (ص ) مـى خندید، و هر زمان که اندوهگین مى شد مى فرمود: آن عرب بیابانى چه شد؟ کاش نزد ما مى آمد.
داستانی از دیدار با امام زمان
در زمانی نه چندان دور یعنی هنگامی که مردم بدون هواپیماهای بویینگ و ایرباس و بدون هیچگونه ریایی به حج میرفتند.در اصفهان چند نفری در قالب یک کاروان عازم سفر حج شدند.مسافت های زیادی را گزراندند و روزها و دشتهای زیادی را پشت سر گذاشتند.یک روز طبق معمول روزهای گذشته مشغول استراحت شدند.در این میان فردی بود که اسمش خاطر ذهنم نیست.او هم که مشغول استراحت بود در زیر سایه ای به خواب عمیقی رفت و وقتی به هوش آمد دیگر اثری از دیگر همسفران خود ندید.کاروانیان رفته بودند و او هم خواب مانده بود و از کاروان دور افتاد.ترسید و با عجله مشغول راه افتادن شد ولی او دیگر نه راه مکه را میدانست و نه راه اصفهان.وحشت او را فراگرفت و با ترس در حالی که زیر لب مشغول ذکر نام ائمه اطهار(علیهما السلام) و مدد جستن از آنها بود به جست و جوی کاروان پرداخت.آنقدر گشت تا از نفس افتاد ولی مداوم ذکر یاصاحب الزمان بر زبانش جاری بود اما اثری از کاروان نیافت.او درحالی که دیگر از خستگی توانی در بدن نداشت دو نفر سوار را دید که از دور می آیند وقتی نزدیک شدند دید که یک نفر سید زیبا به همراه یک نفر دیگر که برروی اسب قهوه ای نشسته جلوی او ایستادن.سید بزرگوار از او پرسید که چه شده؟شرح حال خود را بازگو کرد.آن مرد اصفهانی در حالی که مشغول شرح واقعه بود گاهی نیم نگاهی به آن مردی که کنار سید و روی اسب قهوه ای بود می انداخت و فکر میکرد که چقدر این آقا شبیه حالوی خودمون که در بازار اصفهان حمالی میکند است.بعد از شرح داستان آن سید بزرگوار رو به سوار بغل خود میکند و از او میخواهد که مرد اصفهانی را به مقصدش برساند.مرد اصفهانی همراه آن مرد میشود و در حالی که در راه مشغول رفتن بودند مرد اصفهانی از او میپرسد که آقا شما چقدر شبیه به ((حالو)) که در بازار اصفهان است میدهید!مرد میگوید من خود آن حالو هستم و آن سیدی که دیدی حضرت صاحب الزمان بودند.مرد اصفهانی ناگهان جا میخورد ولی چه کند که دیگه کار از کار گذشته و امامش رفته بود.وقتی که به مکه رسیدند حالو که آن مرد اصفهانی را رسانده بود گفت که مبادا راجع به این واقعه به کسی حرفی بزنی.این یک راز باشد بین من و تو و امام زمان.مرد اصفهانی قبول کرد ولی به شرط اینکه وقتی به اصفهان بازگشت حالو حتما به دیدن او بیاید.حالو هم قبول کرد ورفت.مرد اصفهانی وقتی به هم کاروانیان خود رسید کلی گلایه کرد ولی حرفی از ماجرایی که بر او گذشته بود نزد.مراسم حج تمام شد و مرد اصفهانی به همراه همسفرانش به اصفهان بازگشتند.مرد اصفهانی به شدت مشتاق دیدار دوباره حالو بود.او روز اول در خانه نشت مردم آمدند ولی از حالو خبری نبود.روز دوم هم به همین منوال گذشت.اما روز سوم وقتی که خانه نسبتا شلوغ بود حالو وارد خانه مرد اصفهانی شد و کنار درب ورودی نشست.همین که مرد اصفهانی آمد تعارف کند حالو اشاره ای کرد و گفت بشین.حالو کنر در نشسته بو تنها و کسی هم اعتنایی به او نکرد.کسانی که مسئول پذیرایی بودند میوه آوردند ولی به حالو تعارف نکردند.چایی آوردند ولی به حالوی امام زمان ببین تعارف نکردند.مرد اصفهانی که به شدت شرمنده و خشمگین شده بود خواست بلند شود و خود شخصا تعارف حالو کند که باز حالو اشاره ای کرد و گفت بشین.حالورفت.مدتی گذشت.یک روز مرد اصفهانی که در مغازه بود حالو به نزد او آمد و گفت که این جمعه به خانه من بیا کار مهمی با تو دارم.هرچه گفت چه کاری گفت بیا بهت میگویم.روزها گذشت و نوبت روز جمعه شد.با رسیدن جمعه حالو به خانه حالو رفت همین که وارد شد دید سیدبزرگوار و زیبایی مشغول خارج شدن از خانه بود و حالو گریه کنان و دوان دوان با پای برهنه پشت سر آقا حرکت میکرد.وقتی به حالو رسیدم ازش پرسیدم که آیا این سید همان آقا بود گفت:(( بله ایشان آمده بودند که خبر مرگ مرا به من بدهند))سپس به من گفت((حاضری برای من یک کاری بکنی؟))گفتم به روی چشمم چه کاری؟ گفت:من در فلان روز از دنیا میرم.تو در آن روز سراغ مرا از دیگر حمالان بازار بگیر.آنها به تو میگویند که امروز سر کار نیامده.با آنها به خانه من بیا.جسد مرا غسل و کفن و دفن کنید.مبادا تا من زنده ام درباره ماجراهایمان با کسی حرف بزنی.قبول کرد و با اشک از خانه حالو بیرون آمد.روز مقرر فرا رسید و مرد اصفهانی در بازار از حمالان سراغ حالو را گرفت و آنها هم گفتند امروز نیامده و با هم به خانه حالو رفتند و جسد او را یافتند و غسل و کفن کردند و دفنش کردند.بعد از آنکه حالو را دفن کردند مرد اصفهانی بر روی خاک حالو افتاد و زار زار مشغول گریه کردن شد.مردم متعجب شدند که حالو هیچ خویشاوندی با مرد اصفهانی ندارد ولی اینگونه گریه میکند.وقتی شرح ماجرا را از زبان او شنیدند خیلی ناراحت شدندوآنها هم خون گریستند از اینکه چرا آن مرد را نشناخته بودند. این ماجرا به گوش یکی از آیت الله های بزرگ اصفهان( که اسم او نیز یادم نیست)رسید.آن آیت الله بعد از خبر دار شدن همه مردم را جمع کردواو هم در سوگ حالو خون گریه میکرد ومردم باشکوه ترین مجلس را برای وی گرفتند.
چه خوب هست اینطور زندگی کردن و اینطور مردن مثل حالو
دوسـت تـریـن اعـمـال نـزد خـداى عزوجل عملى است که بنده آنرا ادامه دهد، اگر چه اندک باشد (یعنى اگر چه کوچک باشد یا از لحاظ شماره کم باشد).
امـام بـاقـر (ع )
پیدا شدن حیوانی که در تخت جمشید به صورت مجسمه بود
این موجود در سواحل نیویورک پیدا شده و براستی شباهت قابل توجهی به پیکره های سرستون های تخت جمشید دارد…
آیا این موجود در ایران بوده؟
چرا در تخت جمشید چنین مجسمه ای وجود دارد؟
شاهان هخامنشی تمایلی برای نصب این مجسمه در داخل تالارهای اصلی کاخ نداشتند.
«سگشیر»جانوری که امریکا برای کاربرد پلیسی و نظامی خلق کرده است.
یک کارشناس شهر سازی وتاریخ از آلمان، گمانه زنی خبر روزگذشته در باره آن حیوان عجیب و مجسمه های تخت جمشید را تائید می کند.
این موجود در سواحل montauk ,newyork پیدا شده و براستی شباهت قابل توجهی به پیکره های سرستون های تخت جمشید دارد.
فقط به این نکته توجه کنید که در شمال شرقی محل پیدا شدن این موجود، جزایری بنام plum island هست که مکانی فوق سری نظامی امریکاست.
بنا بر شنیده ها، در این مکان کنترل شده انواع آزمایشات ژنتیکی روی موجودات مختلف انجام میگیرد و با دستکاری ژنتیکی موجوداتی خلق می شوند که می توانند کاربرد نظامی داشته باشند. از جمله «سگشیر» که توانائی های چند حیوان قدرتمند را دارد.
مثلا فکی مانند عقاب، دندانها و پنجه هائی مانند شیر و از همه مهم تر، توانائی های مغزی و آموزشی در حد یک سگ آموزش دیده برای جنگ ها و نبرد های شهری.
مطالب مرتبط:
برچسبها
عجایب جهان-عجایب-عجیب ترین ها-کشف جدید-اکتشافات جدید-جدید ترین-ژنتیک-دستکاری ژنتیکی-تکنولوژی-حیوان تخت جمشید-مجسمه حیوان تخت جمشید-کشف حیوان تخت جمشید-عجیب ترین کشف-کشف آمریکا-حیوان عجیب-موجود عجیب-امپراطور دریا-قویترین حیوان-عجیب ترین موجود-داستان عجیب-داستان زیبا-عجایب خلقت-عجایب دنیا-تخت جمشید-موجود عجیب-عجیب-حیوان سنگی تخت جمشید-موجود عجیب در تخت جمشید
کسیکه مردم از زبانش بترسند، او در آتش است
امام صادق علیه السلام
دو سخن زیبا در مورد عقل
برچسب ها
نکات زیبا-نکات کوتاه-مطالب زیبا-مطالب کوتاه-جملات زیبا-جملات کوتاه-بهتر زیستن-احادیث زیبا-عجایب جهان-عجایب-داستان های زیبا-بهترین مطالب-اصول کافی-زندگی بهتر-سخنان شیرین-حدیث-داستان کوتاه-سخن شیرین-ستایش عقل-محسنات عقل-خوبیهای عقل-عقل-نکوهش جهل-بدیهای جهل-جهل-عقل و جهل-کتاب عقل-کتاب جهل-سخن بزرگان
مطالب مرتبط:
هرکه به مردم درى از هدایت آموزد مثل پاداش ایشان دارد بدون اینکه از پاداش آنها چیزى کم شود و کسى که به مردم درى از گمراهى آموزد مثل گناه ایشان دارد بدون اینکه از گناه آنها چیزى کم شود
حضرت باقر علیه السلام
جالب اما تاسف بار
همین الآن از شبکه بی پدر و مادر بی بی سی انگلیس صحنه ای را دیدم که واقعا منو شوکه کرد.هرچی به ما بگن بابا این انگلیس روباه پیره میگیم برید بابا شما آخوندا هرچی به نفعتون نباشه علیه اون بد میشین و هی تزهای علکی میدین و بلانسبت زر میزنید.
به نظر من به خدا این از روباه پیر بدتره.یکی از دوستان نزدیک من که به شدت تمام ضد انقلابیه و هرچی تو دهنش در میاد به آخوندا میگه وقتی ازش در رابطه با انگلیس و بی بی سی پرسیدم گفت:ای تو گور پدر انگلیس.اگر توی کف اقیانوس دو تا ماهی دارن باهم جنگ میکنن کار انگلیس بی پدر مادره.بابابابابابا!بی بی سی حیا کن مملکت رو رها کن.آخه کدوم کشوره که توی مملکتی سفیر داشته باشه در عین حال برای نابودی اون کشور همه کاری میکنه.این انگلیس سر شاه که از خوداشون بود کلاه گل و گشادی گذاشت حالا کی باور میکنه که با این نظام دست دوستی دراز کنه.درباره تظاهرات ضد احمدی نژاد و ترور دانشمندان و .... همه دست انگلیس تو کار بود یا به قول بزرگترها:کار انگلیساست
بگذریم.الآن توی شبکه بی بی سی یک تکه صحنه داشت که یک بچه ۱۵ ساله مسلمان که توی انگلیس زندگی میکرد به خودش بمب میبنده و میره میون چند بچه که خودشو منفجر کنه به این عنوان که کفار را میکشه بعدش هم که از دست پلیس ها در میره بعد از یک تعقیب و گریز گیر میفته و محاصره میشه.یکی از پلیسها میاد و با او حرف میزنه.پسره میگه که من اگر کفار(بچه ها) را بکشه یه کله میرم توی بهشت و هفتاد نفر را میتونه شفاعت.پسره میگه ((در خارج از راه اسلام هیچ گونه رستگاری نیست))عین این عبارت را پسره به صورت کاملا حزب اللهی میگه.جالب تر اینه که پلیسه که از دین اسلام کامل آگاهه و به نوعی مسلمانه مشغول رام کردن پسره شد و گفت که چه بهشتی بهشت فقط توی این دنیاست بعد با نرمی خواست که بمب را از پسره جدا کنه ولی پسره چاشنی را میکشه و هردو با هم کشته میشن.
این فیلم بهترین نمونه بود تا اسلام را مذهب تروریست پرور نشان دهد.بهترین نمونه دوبله و صدا گذاری و بهترین بازیگری را در این فیلم میتوان دید.
خودتان قضاوت کنید
مؤ من را سزاوار است که داراى هشت خصلت باشد: 1 هنگام شدائد بـاوقـار بـاشـد، 2 هـنـگـام بـلا شـکـیبا باشد، 3 در فراوانى نعمت سپاسگزار باشد، 4 بـآنـچه خدا روزیش کرده قانع و خرسند باشد، 5 بدشمنانش ستم نکند، 6 بارش را بر دوسـتـانش نیفکند (بخاطر دوستانش متحمل گناه نشود)، 7 بدنش از او در رنج و مشقت باشد (از بـسـیارى عبادت و قضاء حوائج مردم )، 8 مردم از ناحیه او در آسایش باشند، همانا علم دوسـت مـؤ مـن اسـت و بـردبـارى و زیرش و عقل امیر سپاهش (یعنى اعضاء و جوارحش بفرمان عقلش رفتار کنند) و مدارا برادرش و احسان پدرش باشد
امـام صـادق (ع )
شگفتی آفرینش آدم و فرشتگان
سپس آسمانهای بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر نمود.گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارد.گروهی هم در رکوعند و یارای ایستادن ندارند و گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمیشوند و گروهی همواره تسبیح میگویند و خسته نمیشوند و هیچگاه خواب به چشمشان راه نمی یابد و عقل های آنها دچار اشتباه نمیگردد.بدن های آنها دچار سستی نشده و آنها دچار بی خبری ناشی از فراموشی نمیشوند.برخی از فرشتگان امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبران میباشند که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند.جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوندند.بعضی از آنها پاهایشان در طبقالت پایین زمین قرار داشته و گردنهاشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته و عرش الهی بر دوشهایشان استئار است.برابر عرش خداد دیدگان به زیر افکنده و در زیر آن بالها را به خود پیچیده اند.میان این دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پاییین تری قرار دارندحجاب عزت و پرده های قدرت فاصله انداخته است.هرگز خدا را با وهم و خیال در شکل و صورتی نمیپندارند و صفات پدیده هار را بر او روا نمیدارند.هرگز خدا را در جایی محدود نمیسازند و نه با همانند آوردن به او اشاره میکنند
سپس خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمین از قسمت های سخت و نرم-شور و شیرین گرد آورد آب را بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد.وبا افزودن رطوبت چسبناک گردید که از آن اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید.آن را خشکانید تا محکم شود.خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معین و سرانجامی مشخص اندم انسان کامل گردید.آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد.دارای نیروی اندیشه که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در دیگر موجودات تصرف نماید.به انسان اعضا و جوارهی بخشید که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود که آنها را در زندگی به کار گیرد.قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله تشخیص رنگها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد.انسان را مخلوطی از رنگهای گوناگون و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاج های گوناگون گرمی-سردی-تری و خشکی قرار داد.سپس از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند انجام دهند و عهدی را که پذیرفته اند وفا کنند.اینگونه که بر آدم سجده کنند و او را بزرگ بشمارند و فرمود<<بر آدم سجده کنید پس همه سجده کردن جز شیطان>>.غرور و خودبزرگ بینی او را گرفت و شقاوت و بدی بر او غلبه کرد و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود و آفرینش انسان را از خاک پست شمرد.خداوند برای سزاوار بودن شیطان به خشم الهی و برای کامل شدن آزمایش و تحقق وعده ها به او مهلت داد و فرمود<<تا روز رستاخیز مهلت داده شدی>>
مطالب مرتبط:
- سه مطلب جالب از گوشه و کنار جهان
- روایت حکیمه خاتون در مورد تولد امام زمان
- جدید ترین موجودات کشف شده عجیب
- داستان واقعی از جن.ازدواج با جن
- اقتدار ایران-منشور حقوق بشر کورش کبیر
- زمین و جو آن
- مطلب خیلی خیلی جالب در مورد مثلث برمودا
- ایا انیشتین بعدی یک ایرانی خواهد بود
- بنای زیرزمینی زیبای ایتالیا، تعداد عجایب جهان را به عدد ۸ رساند
- مطلب خیلی خیلی جالب در مورد میدان مغناطیسی بدن انسان
برچسب ها
داستان های زیبا-عجایب جهان-عجایب-داستان-داستان جالب-مطلب جالب-مطلب شگفت-شگفتی خلقت انسان-چگونگی خلقت انسان-خلقت انسان-چگونگی آفرینش انسان-آفرینش انسان-شگفتی آفرینش انسان-آفرینش آدم-خلقت آدم-شگفتی خلقت آدم-خلقت فرشتگان-آفرینش فرشتگان-شگفتی خلقت فرشتگان-شگفتی آفرینش فرشتگان-شگفتی های جهان-نهج البلاغه-حضرت علی-بهتر زیستن
محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است
برچسب
محرم-محرم در یزد-عکس محرم-عزاداری-امام حسین-هیئت-هیئت یزد-مریم آباد یزد-هیئت مریم آباد-عکس محرم در یزد-گالری عکس-حسینیه مریم آباد
با سلام مجدد.همانطور که میبینید بازدید از این وبلاگ بدک نیست مثل خیلی از وبلاگهای شما برای اینکه بازدید وبلاگامون بیشتر شه راههای زیادی هست که بهترین و موثرترین راه تبادل لینک هست.من که خیلی زیاد عاشق تبادل لینک هستم.اگر شما هم موافق هستید پس یالاه
با یک نظر دادن مثل نمونه من که در زیر میبینید و دادن مشخصات وبلاگتون موافقتتون را اعلام کنید من هم توی هر دو وبلاگم شما را لینک میکنم
منو با عناوین زیر لینک کنید
آدرس وبلاگ ۱ : parsitel2.blogsky.com
عنوان وبلاگ ۱: داستانهای زیبا-عجایب جهان
آدرس وبلاگ ۲ : parstiel.blogfa.com
عنوان وبلاگ ۲ :مطالب جالب حقوقی
ممنون
هـر کـه خـشـمـى را فـرو خـورد کـه بـتـوانـد آن را اعمال کند (و از طرف خود انتقام بگیرد)، خدا روز قیامت دلش را از رضاى خود پر کند.
امـام صـادق (ع )
سه مطلب جالب از گوشه و کنار جهان
یک پنگوئن بسیار نادر که تماما سیاه رنگ است ئر سواحل فورچن در جورجیای جنوبی تصویر برداری شده است.کارشناسان معتقدند که این پنگوئن از نوعی بیماری به نام ملانیزم رنج میبرد.تخمین زده میشود از هر دویت و پنجاه هزار پنگوئن یک مورد به این شکل در می آید
یکی از روزنامه های کانادا از قول مقامات محلی این کشور اعلام کرد یک موجود عجیب با سری بسیار بزرگ و دهانی حفره مانند چندی پیش در یکی از مناطق ساحلی این کشور به گل نشسته و باعث تعجب و وحشت رهگذران و دانشمندان شد .<<داریل سیناواپ>>یکی از ساکنان منطقه هاتسون در مساحبه ای با روزنامه تورنتو سان گفت چنین موجودی تا به حال روئیت نشده بود.این حیوان همانند موش دم بلند و باریکی دارد و صورتش سفید است.دندانهای این حیوان بلند و تیز هستند.وی خاطر نشان کرد در آرشیو دپارتمان محیط زیست کانادا به کشف گونه ای از این نوع حیوان عجیب و ترسناک که در دهه ۱۹۵۰ میلادی مشاهده شده بود اشاره شده است اما هنوز مشخص نیست که این حیوان از همان گونه است یا خیر
نمونه اولیه یک گوشی جدید با نام ویندوفون که کاملا متفاوت با گوشی های موجو است معرفی شد.این گوشی به نحوه غیر عادی و به صورت یک صفحه شیشه ای طراحی و ساخته شده است و مثل پنجره ساختمان با تغییر دما و وضع آب و هوای بیرونی تغییر میکند.گوشی یاد شده از جنس یک پلاستیک شفاف است و در هوای آفتابی بسیار شفا و در هوای ابری و بارانی به شکل شیشه حاوی قطرات باران و در زمستان و هوای برفی به گونه ای مه گرفته و منجمد شده دیده میشود.این گوشی صفحه کلید ندارد و برای تغییر ظاهر آن به منظور تایپ پیامک یا انجام مکالمه باید به آرامی روی سطح آن فوت کرد و حروف یا شماره ها باید روی بخش پایینی سطح گوشی با دست نوشته شود تا گوشی در قسمت بالا آن را به صورت دیجیتالی وارد کند
مطالب مرتبط:
برچسبها
جدیدترین کشفیات-عجایب دنیا-عجایب جهان-عجایب-مطالب زیبا-مطالب عجیب-تکنولوژی-فناوری-بیماری ملانیزم-بیماری پنگوئن-پنگوئن-حیوانات قطبی-بیماری سیاه-پنگوئن ملانیزمی-حیوان عجیب-حیوان موش مانند-حیوان جدید-حیوان کانادایی-داریل سیناواپ-حیوان به گل نشسته-گوشی جدید-فناوری جدی-گوشی پلاستیکی-گوشی چهار فصل-جدیدترین گوشی-فناوری نانو-تلفن همراه جدید-موبایل جدید-جدیدترین موبایل-ویندوفون-تکنولوژی موبایل
نرمى میمنت دارد و خشونت نحوست .
رسولخدا (ص )
اشعارک هایی در مورد بزرگ مظلوم عالم
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضا ندارد
آبروی حسین به کهکشان میارزد
یک موی حسین بر در جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
عالم همه قطره و دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقاست حسین
ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد
بر دل فاطمه داغ عالم شد
ای وجودت عشق را معنا حسین
عالمی یک قطره تو دریا حسین
پرسیدم از حلال ماه چرا قامتت خم است
ّی کشید و گفت که ماه محرم است
گفتم که چیست محرم
با ناله گفت ماه عزای اشرف اولاد عالم است
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد
دل را حرم و بارگه خون خدا کرد
محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید دوباره شور عاشورا به پا شد
یه جایی توی دانیا همه براش میمیرن
تموم حاجتا را همه از اون میگیرن
بین دو نحر آبه یه سرزمین خشکه
شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عطرمشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه
سینه زن حسینه یل ام البنینه
دوست دارم هرچی دارم بدم به راه تو حسین
تاکه سینه خیز بیایم میون بین الحرمین
السلام ای وادی کرب و بلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی میشدیم
در رکاب تو فدایی کیشدیم
خداى عزوجل براى بدى قفلهائى قرار داده ، و کلیدهاى آنها را شراب قرار داده ، و دروغ بدتر از شراب است .
امـام صـادق عـلیـه السلام
بیخبران
بیخبران گوش کنید عیش فراموش کنید
نوای جان بخش قیام به نینوا گوش کنید
دلشدگان ندای حق ز نینوا می آید
طنین آزادگی از کرب و بلا می آید
کمند نینوای خون-ذبیح اوج عزت
ز حنجر بریده اش ز نینوا می آید
ز یاری به پا خیز حسین مانده تنها
زریشه بر افکن بنای ستمها
ساقی تشنه در فرات آب روان نوش نکرد
وسوسه آب روان سوز عطش نوش نکرد
برون شد از فرات و سوی خیمه ها می آید
ز هر طرف ز دشمنان تیر جفا می آید
ناله تشنگی اطفال حسین در گوش است
ز ساقی و ز علقمه بانگ اخا می آید
نه دست و نه مشک و نه ساقی نه سردار
سپاه حسین شد چرا بی علمدار
چه دیده بر نی زینب به هر نگاه میسوزد
پناه جان آدمی ز بی پناهی سوزد
عزم سفر کرده و دل هوای دلبر دارد
زجسم گلگون حسین چگونه دل بردارد
محمل غم روانه شد خدای صبر و طاقت
ز دل غم همسفران داغ برادر دارد
غبار جدایی به محمل نشسته
ز احوال زینب دل غم شکسته
کـسـیـکـه در کـمـک کـردن بـه بـرادر مـسـلمـانـش بـخـل ورزد و از اقـدام در انـجـام حـاجـتـش دریـغ کـنـد گـرفـتـار بکمل کسى شود که در آن کمک گناهکار (خدا) شود و مزدى هم نبرد
حـضـرت بـاقـر عـلیـه السـلام
عاقبت دنیا پرستی
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: عـیـسـى بـن مـریـم بـقـریـه گـذشـت کـه اهـل آن و پـرنـده هـا و جـاندارانش یکجا مرده بودن ، فرمود: همانا اینها بخشم و عذاب (خدا) هـلاک شـده انـد، و اگـر بمرگ خود بتدریج مرده بودند هر آینه یکدیگر را بخاک سپرده بـودنـد، حـواریون عرض کردند: یا روح الله از خدا بخواه اینان را براى ما زنده کند تا بما بگویند کردارشان چه بوده (که باین عذاب گرفتار شده اند) تا ما از آن دورى کنیم ، عـیـسى (ع ) از پروردگار خود خواست ، پس از جانب فضا بدو ندا شد: که آنان را صدا بزن ، پس عیسى علیه السلام شب هنگام بر تپه از زمین بر آمد، و فرمود: اى مردم این ده ، یـک تـن از مـیـان آنها پاسخ داد، بلى اى روح خدا و کلمه اش ، فرمود: واى بر شما کردار شـمـا چـه بـود؟ در پاسخ عرض کرد: پرستش طاغوت ، و دوستى دنیابهمراه ترس اندک (از خـدا) و آرزوى دور و دراز، و غـفلت در سرگرمى و بازى ، عیسى علیه السلام فرمود: دوستى شما بدنیا چگونه بود؟ عرض کرد: مانند دوستى کودک بمادرش ، هرگاه بما رو مـیـآورد شـاد و خـرسـنـد مـیـشدیم ؟ و چون از ما رومیگرداند گریان و غمناک میشدیم فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟ عرض کرد: گنهکاران را فرمانبرى داشتیم ، فرمود: سـر انـجام کار شما بکجا کشید؟ عرض کرد: شبى را بخوشى بسر بردیم و بامدادان در هـاویه افتادیم ، فرمود هاویه چیست ؟ عرض کرد: سجین است ، فرمود: سجین چیست ؟ عرض کـرد: کـوههائى از آتش گداخته است که تا در روز قیامت بر ما فروزان است ، فرمود: چه گفتید و بشما چه گفتند:؟ عرض کرد: گفتیم ما را بدنیا بر گردانید تا در آن زهد ورزیم ، بـمـا گـفـتـه شـد: دروغ مـیگوئید: فرمود: واى بر تو چه شد که جز تو دیگرى از این جـمـاعـت با من سخن نگفت ؟ عرض کرد: یا روح الله همه آنها بدهنه ولگام آتشین مهار شده اند، و بدست فرشتگان سخت و تند گرفتارند، و من در میان آنها بسر میبردم ولى از آنها نـبـودم ، تا آن هنگام که عذاب خدا آمد مراهم با ایشان در برگرفت ، پس من به تار موئى بـر لبـه دوزخ آویزان و نمیدانم که آیا در آن برو درافتم و یا از آن رهائى یابم ، پس عـیـسـى (ع ) بـسـوى حواریون رو کرده فرمود: اى دوستان خدا خوردن نانى خشک با نمکى زبـر و خـوابـیـدن بـر مزبله ها خیر بسیاریسد در صورتى که در دنیا و آخرت در عافیت باشد.
برچسب ها
داستان زیبا-داستان بلند-حضرت عیسی-داستان حضرت عیسی-عجایب-عجایب جهان-مطلب زیبا-کوتاه و جالب-دنیا پرستی-عاقبت دنیا پرستی-عذاب دنیا-عذاب-دوزخ-رهایی از دوزخ-حدیث-حدیث زیبا-مسیح-حواریون-عذاب شدگان-بهترین داستان-داستان جالب-بهترین داستان-اهالی دوزخ
هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراهه میرود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد.
امام صادق علیه السلام
سه حکایت جالب در مورد هدفمندی و ایمان به هدف
در یک روز برفی وقتی سه نفر از معلمهای یک مدرسهء روستایی به مدرسه رسیدند از دانش آموزان خبری نبود و مدرسه به دلیل برف شدید تعطیل شده بود.
معلم ها برای سرگرم کردن خود قرارا گذاشتند روی برف با پا خط راستی از یک طرف حیاط مدرسه به طرف دیگر آن درست کنند.برنده کسی بود که خط راست تری رسم میکرد.
نفر اول نهایت سعی خود را کرد و با دقت کافی پایش را در مسیر مستقیم حرکت داد ولی هنگامی که در طرف دیگر حیات نگاه به پشت سر خود کرد خط کاملا منحنی و کج شده بود.
نفر دوم گاهگاهی به پشت سر خود نگاه میکرد ولی او هم توفیقی نیافت.اما نفر سوم توانست با موفقیت خط راستی رسم کند!
به نظر شما چگونه این کار را انجام داد؟
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیل ها از ترفند ساده ای استفاده میکنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است یکی از پاهای او را به تنه درختی میبندند.حیوان جوان هرچه تلاش میکند نمیتواند خود را از بند خلاص کند.
اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل میگیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند.فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد.
برداشت شما چیست؟
آدم بدبینی به دوستش گفت:بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی میکند برویم.میخواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمیکند.
دیگری گفت موافقم اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم.
وقتی به قله رسیدند شب شده بود.در تاریکی صدایی شنیدند:سنگ های اطرافتان را بار اسبانتان کنید و آنها را پایین ببرید.
اولی گفت:میبینی ؟ بعد از چنین صعودی از ما میخواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم!
دیگری به دستور عمل کرد.وقتی به دامنه کوه رسیدند هنگام طلوع بود و انوار خورشید سنگهایی را که آدم خوشبین همراه خود آورده بود روشن کرد.آنها خالص ترین الماسها بودند
برداشت شما چیست؟
برچسب ها
حکایت-حکایت جالب-حکایت زیبا-حکایت کوتاه-داستان-داستان زیبا-داستان کوتاه-عجایب-عجایب جهان-خدا-اعتماد-داستان اعتماد-زیباترین داستان-زیباترین مطالب-هدف-حکایت مدیریتی-هدفمندی
زکاة علم این است که آن را به بندگان خدا بیاموزى.
نقشه ماهواره ای کل ایران
با سلام با توجه به حجم بالای این نقشه و کند شدن سرعت لود آن را در ادامه مطلب قرار دادم.امیدوارم لذت ببرید.
در ضمن این نقشه روی روستای مهدی آباد بهادران متمرکز است با نگه داشتن چپ کلید ویندوز به چپ و راست و با استفاده از غلطک زوم کنید
امام باقر علیهالسلام ادامه مطلب ...
نکاتی در مورد عقل و جهل
چون خدا عقل را آفرید از او بازپرسى کرده باو گفت پیش آى پیش آمد، گفت باز گرد، بازگشت، فرمود بعزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم و ترا تنها بکسانیکه دوستشان دارم بطور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.
برچسب ها
نکات زیبا-نکات کوتاه-مطالب زیبا-مطالب کوتاه-جملات زیبا-جملات کوتاه-بهتر زیستن-احادیث زیبا-عجایب جهان-عجایب-داستان های زیبا-بهترین مطالب-اصول کافی-زندگی بهتر-سخنان شیرین-حدیث-داستان کوتاه-سخن شیرین-ستایش عقل-محسنات عقل-خوبیهای عقل-عقل-نکوهش جهل-بدیهای جهل-جهل-عقل و جهل-
خداى تبارک و تعالى ثوابى را که بر حسن خلق بنده میدهد مانند ثواب کسى است که هر صبح و شام در راه خدا جهاد کند
امام صادق علیه السلام
روایت جالب حکیمه خاتون از تولد امام زمان
از کسانی که در هنگام تولد امام زمان علیه السلام حضور داشتند و جریان را مفصلا شرح داده.حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری علیه السلام است.شرح این داستان این است:
حکیمه خاتون میگوید:روزی به خانه امام حسن مشرف شدم.شبانگاه که نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود وقتی خواستم به منزلم برگردم امام حسن فرمود:عمه جان امشب در خانه ما بمان زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد.پرسیدم از کدام کنیزانت؟فرمود از سوسن.پس هرچه در سوسن جست و جو نمودم آثاری از حمل ندیدم.بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم.طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می نمودم.بعد مشغول نماز شب شدم.سوسن هم از خواب برخواسته و نماز شب به جای آورد.نزدیک سپیده دم بود ولی از وضع حمل خبری نبود.داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مینمودم که از اطاقش فرمود : عمه جان!شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است.
ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم.از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم.من به تهیه مقدمات وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را بر عهده گرفتم.
طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد و در همان حال امام حسن فرمود:عمه جان!فرزندم را بیاور.وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته دهان مبارکش را بر چشمان آن کودک نهاد.بلافاصله باز شد.سپس دهانش را بر دهان و گوش آن نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید.پس از آن کودک به سخن آمده و به تلاوت قرآن مشغول شد.بعدا کودک را به من داد و فرمود:به نزد مادرش ببر!کودک را نزد مادرش بردم و به منزل بازگشتم.در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا به قصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم.پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سوال نمایم.امام حسن ابتدائا فرمود:عمه جان!فرزندم در پناه خدا غایب شده است.هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده.اما باید آن قضیه مخفی بماند.زیرا فرزندم غایب خواهد شد
روز دوم محرم
مطالب مرتبط:
برچسبها
امام زمان-داستان جالب در مورد امام زمان-عجایب امام مهدی-ولیعصر-مهدی-صاحب زمان-تولد امام زمان-داستان حکیمه خاتون-عجایب-عجایب جهان-داستان عجیب-داستان زیبا-ماجرای تولد-تولد مهدی-نوزادی امام زمان-ماجرای امام زمان-آخرالزمان-ظهور امام زمان-علایم ظهور-