امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمـود: على بن حسین بفرزندانش مى فرمود: از دروغ کوچک و بـزرگـش ، جـدى و شـوخـیـش بـپـرهـیـزید، زیرا آنکسکه در چیز کوچک دروغ گفت بدروغ بـزرگ نـیـز جـرئت پـیـدا کـند آیا ندانید که رسولخدا (ص ) فرمود: بنده (خدا) پیوسته راسـت گـویـد تـا خـدا او را صـدیـق نـویسد، و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذب (و دروغگو) نویسد
ماه عسل
تا به حال به این فکر کردید که چرا به ماه عسل می گویند ماه عسل و چیز دیگری نمی گویند. ما بر آن شدیم که جواب این سئوال را برایتان پیدا کنیم که از این قرار است.
در کشور بابل در چهار هزار سال پیش رسمی وجود داشته است که بر اساس آن یک ماه پس از مراسم عروسی، پدر عروس برای دامادش یک نوع نوشیدنی شیرین که از عسل درست شده بود تهیه می کرده، آنها این ماه را ماه عسل می گفتند. امروزه این اصطلاح را برای ماه نخست ازدواج بکار می برند.
امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمـود: على بن حسین بفرزندانش مى فرمود: از دروغ کوچک و بـزرگـش ، جـدى و شـوخـیـش بـپـرهـیـزید، زیرا آنکسکه در چیز کوچک دروغ گفت بدروغ بـزرگ نـیـز جـرئت پـیـدا کـند آیا ندانید که رسولخدا (ص ) فرمود: بنده (خدا) پیوسته راسـت گـویـد تـا خـدا او را صـدیـق نـویسد، و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذب (و دروغگو) نویسد
تخمین میزان آلزایمر
اگر مفهوم پیام تصویری ذیل را در کمتر از 30 ثانیه حدس زدید احتمال ابتلای شما به آلزایمر کمتر از 100 درصد خواهد بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
متوجه نشدی؟
جدایی نادر از سیمین!
امـام صـادق (ع ) روایـت شـده که فرمود: بدرستى که مبغوض ترین خلق خدا آن بنده ایستکه مردم از زبانش پرهیز کنند
کنایه لاریجانی به شوخیهای احمدینژاد
فارس:جلسه علنی امروز نمایندگان در حالی کار خود را آغاز کرد که پیش از آغاز جلسه علنی امیر پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به مناسبت روز ارتش یعنی 29 فروردین در مجلس حضور یافته بود و به نمایندگان توضیحاتی را ارائه داده بود.
جلسه علنی امروز مجلس با حاشیه هایی همراه بود:
* قبل از آغاز جلسه علنی حسین نجابت گفت که نمایندگان استیضاح کننده شیخ الاسلام امضاهای خود را پس گرفتند اما همزمان با آغاز جلسه علنی و زمانی که هیئت رئیسه دستور کار جلسه امروز را قرائت کرد، استیضاح شیخ الاسلام اولین دستور کار امروز پارلمان اعلام شد.
* بعد از قرائت قرآن و ترجمه آیات عضو هیئت رئیسه مجلس اعلام کرد که نمایندگان استیضاح کننده امضاهای خود را پس گرفتند بر همین اساس امروز بررسی استیضاح نخواهیم داشت؛ اظهارات عضو هیئت رئیسه مجلس واکنش نمایندگان را به همراه داشت به طوری که حدود یک ساعت از وقت امروز پارلمان به بحث و تذکر و اخطار در مورد استیضاحی سپری شد که استیضاح کنندگان با توجه به مصالح کشور و وعده های صوتی و تصویری مرتضوی مبنی بر استعفا و به درستی آن را پس گرفته بودند.
* مصطفی کواکبیان بدون ذکر نام و در واکنش به حرف های کوچک زاده اظهار داشت: یکی دوست دارد وکیل الدوله باشد و آزاد است اما چرا دهان خود را باز می کند و یک سره فحش می دهد. وی می خواهد به یکی دیگر فحش دهد، از اصلاح طلبان صحبت می کند.
* سنایی نهاوند در جلسه علنی امروز شعرخوانی کرد؛ وی گفت: بی روز تو نیست هرچه در عالم هست/ از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
علی لاریجانی رئیس مجلس بعد از شعرخوانی سنایی به به جانانه ای گفت و بعد هم خطاب به این نماینده اظهار داشت: به جای این اشعار ماده آئین نامه را بفرمایید.
* کاظم جلالی نماینده شاهرود هم هنگام بیان تذکرش گفت که می خواهم شوخی کنم؛ همه دعواها سر هیئت رئیسه است البته رئیس مجلس نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و گفت: اخیرا مد شده در مجلس زیاد شوخی می کنند، اینجا جای صحبت ها و مسائل جدی است.
* دکتر مسعود پزشکیان که عضو کمیسیون بهداشت مجلس هم هست، در حاشیه جلسه علنی امروز عکس رادیولوژی یکی از همکاران خود را بررسی کرد. در هنگام بررسی عکس رادیولوژی یکی از نمایندگان توسط پزشکیان عکاسان سوژه را مناسب دیدند و همه با هم به عکاسی از این سوژه پرداختند.
* راهروهای امروز پارلمان نیز خالی از حاشیه نبود. زمانی که یکی از خبرنگاران با پرسیدن سؤالات جهت دار به سود فتنه سعی داشت بروجردی را وادار کند در خصوص پرونده کهریزک و مرتضوی سخنانی را بیان کند، بروجردی با زیرکی تمام سؤال این خبرنگار را که چند دقیقه به طول انجامید، پاسخ داد.
* در حاشیه جلسه علنی امروز و زمانی که یکی از نمایندگان از بانیان جلسه معروف باغ گیلاس بود، در راهرو حضور داشت، برخی افراد به شوخی به وی می گفتند چرا ما را به باغ گیلاس دعوت نکردید؟
جمیل بن دراج گوید: از امام صادق (ع ) این قول خـداى عـزّوجـلّ را پـرسـیدم : (((اعراب گفتند ما ایمان آوردیم . بگو ایمان نیاوردید، بلکه بـگـویـیـد اسـلام آوردیـم ، تـا هنوز ایمان در دلهایتان نفوذ نکرده است ، 14 سوره 49))) فرمود: مگر نمى بینى که ایمان غیر از اسلام است
حمله سایت حامی موسوی به پهلوی و اسراییل
کیهان:مدیر یک شبکه ضدانقلاب تایید کرد که خوانندگان لس آنجلسی به جمهوری اسلامی اطلاعات می دهند.
«شهرام.هـ» سلطنت طلب، در تایید حرفهای یک شنونده که از افشای اطلاعات خوانندگان لوس آنجلسی توسط یکی از همین افراد خبر می داد، تایید کرد که برخی از خوانندگان با جمهوری اسلامی در زمینه مسائل اطلاعاتی همکاری دارند.
جرس با بیان اینکه «رضا پهلوی در مصاحبه با کانال 10 تلویزیون اسرائیل، از دولتمردان اسرائیل خواست تا به جای حمله به ایران، کمک های مالی و تکنولوژیکی خود را به مخالفان رژیم اختصاص دهند»، نوشت: ظاهراً او ناامید از کمک های آمریکا و غرب دست کمک به سمت اسرائیل دراز کرده است. اما باید پرسید آیا برای مبارزه می توان به هر ترفندی متوسل شد؟ رژیم اسرائیل به دلیل حمایت مالی و معنوی غرب از زمان تأسیس تاکنون دارای کارنامه سیاهی در مورد رعایت قوانین سازمان ملل و حقوق بشر است. کلیه قطعنامه هایی که بر علیه اسرائیل به سازمان ملل رفته است توسط آمریکا وتو شده است و اسرائیل تنها حکومتی است که در دنیا فراتر از قوانین و چارچوب های بین المللی رفتار می کند.
نویسنده اضافه می کند: دولت اسرائیل یک دولت نژادپرست است و حتی حقوق شهروندان مناطق تحت اشغال خود را به رسمیت نمی شناسد و با خودی و غیر خودی کردن شهروندان خود و جداسازی جنسیتی مورد انتقاد بزرگترین حامی خود، یعنی آمریکا قرار گرفته است. تلاش دولت اسرائیل و حمایت پشت پرده آن از حرکت های جدایی طلبانه در آذربایجان و کردستان و همچنین ارتباط نظامی با گروه تروریستی جندالله، همگی نشان از نیت پلید اسرائیل برای تجزیه ایران دارد.
سعدان گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : چیست آن که ایمان را در بنده پایدار کند؟ فرمود: ورع و پارسائى (و پرسیدم ) آنچه که او را از ایمان بیرون بود چیست ؟ فرمود: طمع است
عجیب ترین خانواده در ایران
این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشتهاند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخوردهاند،موبایل را به چشم ندیدهاند و تمام این اتفاقات در سال ۱۳۹۰ در مرکز شهر مشهد افتاده است تنها همبازی آن ها در تمام این ۳۵ سال تعدادی گوسفند زنده بودند که پدر آنها برای رهایی از تنهایی برایشان گرفته بود عجیبتر از تمام این حوادث ثروت هنگفتی است که حالا پدر خانواده برای آنها به ارث گذاشته پسر دوم خانواده برای اولین بار به تنهایی از در منزل خارج شد. او حاضر شد حقایقی شگفتانگیز را از این خانه مرموز در اختیار ما قرار دهد
شروع اسارت
لباس سفید عروسی به تن داشت که پا در خانهای طلسمشده گذاشت. دختر روستایی به اصرار پدر و مادرش با مردی ازدواج کرد که همسری نازا داشت و نمیدانست که بعد از مراسم ازدواج برای همیشه روستایشان را ترک خواهد کرد. باور کردنی نیست حتی اگر واقعیت داشته باشد! ۱۹ سال بیشتر نداشت که مردی در خانهشان را زد، کارمند بود و میخواست با این دختر جوان و شاداب ازدواج کند، وقتی شنید قرار است هووی زن نازایی شود به گوشهای پناه برد، میدانست خودش حق انتخاب ندارد و پدر و مادرش با تصور اینکه خواستگار کارمند است و حقوقی دارد وی را به او خواهند داد. بار سفر را بستند تا به مشهد بروند، حتی اشکهایش خشک شده بود.
شاید باید به خاطر تنهاییهایش گریه میکرد، بهخود دلداری میداد تا تصور کند شوهرش فرشته است که میخواهد به او پروازکردن یاد بدهد. با دنیایی از امید عروس شد. ۳۵سال پیش بود که در خانهای با دیوارهای سیمانی و شیروانی زنگزدهای باز شد و نوعروس با پای گذاشتن روی موزائیک حیاط برای همیشه زندانی شد. در نخستین حکمی که از سوی شوهرش صادر شد باید نه تنها با خانوادهاش برای همیشه قطع رابطه میکرد بلکه حق خروج از آن چهاردیواری را نداشت. مرد رفتار عجیبی داشت، نوعروس جوان بود و خواست یاغیگری کند که زیر مشت و لگدهای شوهر چارهای جز تسلیم ندید، همان سکوت نخست کافی بود تا دیگر جرات نداشته باشد یک کلمهای حرف بزند.
نو عروس همراه با دیوارها و ثانیهها روز به روز فرسودهتر میشد در فضای سرد و بیروح خانه متروکه. وقتی برای نخستینبار باردار شد تصور کرد دوران بدبختیها تمام شده است، میدانست شوهرش بچهدوست دارد و همین میتواند در زندان را به روی او باز کند و پر پرواز را به او بدهد. این روزنه امید نیز رنگ باخت چون پدر خانواده نه تنها در زندان را باز نکرد بلکه دختر و ۳پسرش را نیز به سرنوشت مادرشان گرفتار کرد.
مادر زندانی
خانه پر از سکوت بود، همه از پدر وحشت داشتند، همسایهها این خانه را یک معما میدانستند، بچهها تنها زمانی دیده میشدند که به مدرسه میرفتند. پدر هرازگاهی به خانه سرکی میکشید و خرید برعهده خودش بود، هر بار میآمد آشغالهایی با خود همراه داشت و در گوشهای از حیاط میگذاشت، روز به روز خانه شیروانیدار پر از زباله میشد تا جاییکه ماشین پیکان زیر همین آشغالها مدفون شد.
بچهها حق بازی حتی در حیاط خانه را نداشتند بیشتر با نگاه بود که با هم حرف میزدند وقتی نمرههایشان۲۰ میشد انگیزهای برای خوشحالی نداشتند انگار سلامدادن را یاد نگرفته بودند و در یک جزیره ناشناخته تنهای تنها بودند. کتکخوردن از پدر یک عادت شده بود، وقتی پای در خانه شیروانی میگذاشتی باور نمیکردی خانواده در آن زندگی میکنند، بوی بد زباله و فاضلاب همه را به عقب میراند انگار مادر خانواده نیز روحیهای برای تمیزی نداشت، همه جا را خاک گرفته و زیبایی حیاط خانه لابهلای تپهای از زباله گم شده بود.
بچهها یکی پس از دیگری با نمرات ممتاز دیپلم گرفتند و تنها بهانه برای خارجشدن از خانه را نیز از دست دادند. همه میدانستند قفل این اسارت روزی شکسته خواهد شد، پدر خانواده بدبین و سختگیرتر شده بود تا اینکه بیمار شد و خیلی زود خود را تسلیم سرنوشت مرگ کرد. طلسم شکست، وقتی مادر و بچهها شنیدند زنگ پرواز نواخته شده است حتی بهدلیل مرگ پدر قادر به گریه نبودند.
دیدار پس از ۳۵ سال
در آهنی زنگزده با صدای خشکی باز شد و آنها برای همیشه آنجا را ترک کردند، صحنه دیدار زن با خانواده روستاییاش آن هم بعد از ۳۵ سال زندگی در زندان. بچهها انگار از دنیای دیگری آمدهاند، هیچکس را نمیشناختند و نمیدانستند در مهمانیها چه رفتاری داشته باشند. خانه پر از سکوت دیگر جایماندن نبود جالب این که مشخص شد پدر سختگیر نزدیک به یک میلیارد تومان برای زندانیهایش ارثیه گذاشته است. با مرگ مرد مرموزی در مشهد، راز زندگی وحشتناک خانوادهاش در یک خانه متروکه و فرسوده فاش شد. همسر این مرد از همان روز نخست ازدواج در خانه زندانی بوده و بچههایش نیز مانند او، مطیع دستورات پدر سلطهگر بودند. وقتی ماموران کلانتری شهید فیاضبخش مشهد وارد خانه شیروانی شدند باور نمیکردند داستان زندگی زنی با ۴ بچهاش در این خانه واقعیت داشته باشد.
زندگیام سوخت
زن ۵۴ساله با چهرهای تکیده، شادی کمروحی به چشمهایش داده بود و دل پردردی داشت، ۳۵سالی میشد که تنها مونس و همدمش بچههایی بودند که سرنوشتی بهتر از او نداشتند. این زن با ادبیات خاصی حرف میزند: «۱۹سال بیشتر نداشتم که با این مرد ازدواج کردم، از وقتی به این خانه آمدم جز بداخلاقی و بیاعتنایی ندیدم، باید با همه قطع رابطه میکردم، به کتکهای شوهرم عادت کرده بودم و گریههایم تنها با نوازش بچهها آرام میگرفت». وی میگوید: «یک روز زن همسایه آتش تنوری برای ما آورد، در را به آرامی باز کردم و آن را گرفتم، وقتی شوهرم متوجه شد آن را از دستم گرفت و به سرم کوبید، باور میکنید همکلاسیهای بچههایم نیز جرات آمدن به در خانه را نداشتند، شوهرم آنها را هم کتک میزد.»
زن آهی کشیده و ادامه میدهد: «وقتی شوهرم نبود راحتتر زندگی میکردیم البته جرات خارجشدن از خانه را نداشتیم اما حتی اگر در خواب او را میدیدم از ترس میلرزیدم، ابتدا سعی میکردم خانهای تمیز داشته باشم بعد که دیدم هر کاری میکنم پدر بچهها اعتنایی ندارد و با جمعآوری زباله و رنگنزدن به دیوارها خانه را به یک زبالهدان تبدیل کرده من هم دل و دماغم را از دست دادم و خانه روز به روز خاک گرفتهتر شد.» زن از رهایی لذت میبرد و میگوید: «در این سالها در هیچ مراسمی خانوادگی و فامیلی شرکت نکردیم، شوهرم وقتی بیرون میرفت روی در علامت میگذاشت و اگر بدون اجازه در باز میشد من و بچهها را کتک میزد، در این مدت سلامت روحی و جسمیام را از دست دادم و وقتی پدر بچهها مُرد توانستم برادرها و خواهرانم را ببینم، یک آرزو بود که به آن رسیدم.»
وی از روز نخست آزادی میگوید: «باورم نمیشد مشهد اینقدر تغییر کرده باشد، مهمتر از همه شنیدم یکمیلیارد تومان ارثیه داریم که دیگر برای خوشبختی ما فایدهای نداشت، ما از همهچیز محروم بودیم و حالا یک ثروت خوب داریم، اما کل دنیا را هم داشته باشیم دیگر فایدهای نداشت، چرا که زندگی و سرنوشتمان سوخته و از این به بعد تنها شرایط بهتری خواهیم داشت و من از اینکه بچههایم اجتماعی نیستند نگران هستم.»
گفتوگوی اختصاصی با پسر بزرگ خانواده اسیر در خانه شیروانی
پسری با عینک تهاستکانی پیش رویمان نشست، ۳۲ سال دارد، اما رفتارش کودکانه است، به سختی داخل خانه شیروانی دعوتمان میکند. «مهدی» با استرس عجیبی جلوتر قدم برمیدارد، خانه کلنگی به فروش گذاشته شده است، در حیاط مقدار زیادی آشغال، تکههای آهنپاره، پلاستیک و نان خشک روی هم تلنبار شده. هر قدم که برمیداری تصور میکنی یا زیر پایت فرو خواهد رفت یا حیوان گزندهای به تو حمله خواهد کرد. شاید پیش از فروش این خانه، دیوارهایش آوار شوند. زیرزمین مخوفی دارد، پای در اتاق پر از خاک میگذاریم که تلویزیون کوچکی در وسط آن قرار دارد، در یک قدمیاش پتویی کثیف میبینیl که انگار کسی زیر آن خوابیده است، مهدی میگوید برادرش دوست ندارد کسی را ببیند، از آنجا خارج میشوم و از مهدی میخواهم به همه سوالاتم جواب بدهد. مکث میکند، انگار نمیخواهد حرفی بزند، انتظار دارم از حالات چهرهاش پی به راز درونش ببرم اما امکان ندارد. درحالیکه چشمانش نشان میداد جواب منفی خواهد داد، ناگهان میپذیرد.
در اتاقی پر از تارهای عنکبوت مینشینم، نخستین سوالم ناشی از کنجکاویام بود:
چرا به سر و وضع خانه نرسیدهاید؟
مهدی، نگاهش را به اطراف میچرخاند: در زندگی ما دیگر حوصلهای نبود که دست به تعمیرات بزنیم، نه مادرم و نه ما روحیهای نداشتیم، ما تنها زنده بودیم، زندگی نمیکردیم.
چرا این شرایط را داشتید؟
پسر جوان انگار به سکوت عادت کردهاست خیلی طول میکشد تا حرفی بزند: «ما از پدرمان وحشت داشتیم، ببینید یک خواهر و ۲ برادر دارم، هیچ کدام ازدواج نکردهایم و همهمان به نوعی مشکل روحی و روانی داریم، مادرم که دختر روستایی بود همسر دوم پدرم شد آنها ده سال با هم تفاوت سنی داشتند و هیچوقتی نتوانستند زندگی خوبی داشته باشند.»
مادرت چه رفتاری با پدرت داشت؟
مادرم از پدرم میترسید البته من و خواهر و برادرانم هم میترسیدیم، مرد وحشتناکی بود.
مگر چه رفتاری داشت؟
پدرم خیلی سختگیر بود و اجازه نمیداد از خانه بیرون برویم، کسی نیز حق نداشت به خانهمان رفتوآمد کند.
دلیلی نداشت؟
معتقد بود در خارج از خانه ما خلافکار و معتاد میشویم نسبت به مادرم نیز بدبین و شکاک بود، شاید راست میگفت، ما الان
نه معتاد هستیم و نه خلافکار اما به جای آن روانی شدیم، ما یک عمر زندانی بودیم.
زندانی؟
منظورم زندانیشدن در همین خانه است، مادرم ۳۵سال پا از این خانه بیرون نگذاشت، من و خواهر و برادرانم نیز تنها اجازه داشتیم به مدرسه برویم و زود برگردیم.
در مدرسه دوستانی داشتی؟
در مدرسه هیچوقت با کسی دوست نشدیم چرا که میدانستیم پدرم بفهمد بیچارهایم.
ما تسلیم بودیم
معلمانتان علت این رفتارها را نمیپرسیدند؟
چون از نظر تحصیلی همیشه شاگرد اول بودیم و هوش و استعداد زیادی داشتیم از طرف معلمان و مدرسه مشکل خاصی احساس نمیشد و کسی شک نکرد در چه شرایطی زندگی میکنیم.
بستگانتان بیتفاوت بودند؟
آنها هیچ رفتوآمدی به خانهمان نداشتند، همگی از پدرم دلخور بودند، بستگان مادرم که روستایی هستند جرات نداشتند به سراغ ما بیایند.
به روستای مادرت نرفتهاید؟
اصلا، اعضای خانواده ما تابهحال به مسافرت نرفته، هنوز از مشهد خارج نشدهایم.
جایی را میشناسید؟
تنها از طریق تلویزیون شهرهای مختلف و مناطق تفریحی کشورمان را شناختهایم.
خودت تمایلی به سفر داری؟
راستش را بخواهید دوست نداریم به مسافرت برویم، بهاین زندگی عادت کردهایم، ببینید در ایام عید و تابستان همیشه در خانه زندانی بودیم، پدرم همهچیز را میخرید حتی حق بازی در حیاط را هم نداشتیم.
با پدرتان حرف میزدید؟
کتکهای پدرمان تنها چیزی است که از او به یاد داریم، او اصلا اهل دردودل کردن و حرفزدن نبود.
با مادر و خواهر و برادرانت چطور؟
حرف نزدن یک عادت شده بود، هیچیک از ما با هم چندان حرفی نمیزدیم، خیلی از چیزهایی را که میخواستیم و حتی انتظارات خود را از همدیگر با نگاه به هم میفهماندیم و زیاد صحبت نمیکردیم.
هم بازیای نداشتید؟
تنها هم بازیهایمان تعدادی گوسفند بودند که مدتی پدرم در حیاط خانه نگهداری میکرد اما بوی بد آنها باعث شد همسایهها اعتراض کنند و پدرم با دعوای مفصلی گوسفندان را با خود برد و باز تنها ماندیم.
پدر ولخرجی داشتی؟
اصلا، از روزگار خانه مشخص است که پدرم خسیس بود، در عمرم پول توجیبی نگرفته و هر چه خودش میخواست میخرید.
مادرت جر و بحثی نداشت؟
گاهی اوقات جر و بحث داشتند، پدرم خیلی عصبی بود و در آن سو مادری مطیع و آرام داشتم، هیچوقت اختلافات آنها جدی نشد، من و خواهر و برادرانم نیز تسلیم پدرمان بودیم و هیچگاه گلایهای نکردیم.
متوجه شدم جواب سلام من را ندادی، چرا؟
نمیدانم چقدر باید جواب این سوال را بدهم، دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از زمان کودکی هم اگر بچههای همسایهمان سلام میکردند حق نداشتم جوابشان را بدهم چون پدرم راضی نبود با کسی حرف بزنم و اگر خلاف این را از من و دیگر اعضای خانوادهام میدید به حسابم میرسید.
در خرید لباس حق انتخاب داشتید؟
اصلا، در موقع لباسخریدن میگفت که نباید لباس شیک و مد روز باشد با اینکه پول به ما نمیداد همیشه تاکید داشت ولخرجی نکنیم.
وقتی خبر مرگ پدرت را شنیدی چه احساسی داشتی؟
ناراحت شدیم اما هیچکدام گریه نکردیم چون اعتقادی به گریه نداریم، روز سوم مرگ پدرم همراه بستگانمان به قبرستان رفتیم خیلی سعی کردم به زور چند قطره اشک بریزم اما فایدهای نداشت.
ارثیه میلیاردی میتواند جایگزین سرنوشت تلخ زندگیتان باشد؟
بعد از مرگ پدرم بود که فهمیدیم یک میلیاردتومان ارث بردهایم. آن را تنها پشتوانه خودمان میدانیم.
با این پول چه میکنی؟
یک خانه به ارزش۳۵۰ میلیون تومان در مشهد خریدهایم که مادر، خواهر و یکی از برادرانم در آنجا زندگی میکنند.
پس تو و برادرت چرا اینجا هستید؟
میخواهیم این خانه را بفروشیم و برای همیشه آن را فراموش کنیم، اینجا ماندهایم تا برخی از اثاثیهمان را دزد نبرد، بعد از فروش حتما به همان خانه میرویم.
پدر خوب یعنی دکتر حسابی
از لحاظ روحی در چه شرایطی هستید؟
خواهرم سخت بیمار است، هم از لحاظ روحی و هم جسمی، باید مقداری از پولها را خرج درمان او بکنیم.
میخواهی چه شغلی را دنبال کنی؟
هیچ فکری در این خصوص نکردهام با این ارث باید خیالمان راحت باشد و نگران شغل نباشیم.
چه آرزویی داری؟
من هیچ آرزویی ندارم، موبایل هم ندارم.
درخصوص عشق چه میدانی؟
تا بهحال عاشق نشدهام چون با کسی معاشرت نکردهام.
میخواهی ازدواج کنی؟
معیار خاصی برای انتخاب همسر درنظر دارم؛ میخواهم صداقت داشته باشد و اگر روزی مثل پدرم خواستم به او ظلم کنم، سکوت نکند و حق خودش را بگیرد.
خودت مثل پدرت خواهی شد؟
امکان ندارد، من معتقدم باید به همسرم خیلی محبت کنم و زندگی آسان و راحتی برایش فراهم کنم.
پدر خوبی برای بچههایش خواهی بود؟
در مسئله اینکه آیا بچهدار میشوم یا نه باید بگویم تا به حال فکرش را نکردهام، بچه خیلی خوب است و قول میدهم اگر روزی بچهدار شدم با بچههایم دوست باشم، آنها را به پارک ببرم، هر چه دوست دارند برایشان بخرم و حتی با آنها در خانهام بازی کنم.
وقتی پدرت زنده بود چه آرزویی داشتی؟
تنها آرزویم نمرههای ۲۰ درسهایم در مدرسه بود که با گرفتن دیپلم آن هم با معدل ممتاز اینسری از آرزوهایم نیز، مردهاند.
به موسیقی علاقه داری؟
هیچ اطلاعی از موسیقی ندارم اصلا اهل این جور چیزها نیستم، در این سالها تنها تفریح من و خانوادهام تلویزیون بوده است.
خواهرت خواستگاری دارد؟
خواهرم تنها دلنگرانی من است، دختر بسیار خوب و مهربانیاست اما هیچکس به خواستگاریاش نیامده.
دلتنگ پدرت هستی؟
گاهی دلم برایش تنگ میشود اما دوست ندارم در مورد گذشتهها چیزی به خاطر بیاورم، بعد از مرگ پدرم تنها یکبار، آن هم روز سوم مرگش به قبرستان رفتهام.
تا حالا ساندویچ خوردهای؟
در مورد غذای بیرون و ساندویچ باید بگویم اعتقادی به این نوع غذاها ندارم.
کدام منظره را دوست داری؟
در تلویزیون دیدهام دریا زیباست اما اطلاع زیادی از آن ندارم، تا حالا به ساحل دریا نرفتهام و نمیتوانم در مورد دریا نظری بدهم.
چه رنگهایی را دوست داری؟
رنگهای تیره و سورمهای را بیشتر دوست دارم.
تعریفت از زندگی چیست؟
همان چیزی که در یک کتاب خواندهام، زندگی یعنی فاصله بین نقطه تولد تا مرگ!
شعر دوست داری؟
اصلا اهل شعر نیستم، هوش و حواس شعرگفتن را ندارم.
بهنظرت بهترین پدر کیست؟
یک پدر باید مثل دکتر حسابی باشد و بچههایش را دوست بدارد. پدرم هیچوقت به هیچکس نگفت دوستت دارم، من هم تا به حال نگفتهام و بعید میدانم حاضر شوم از این جمله استفاده کنم.
آلبوم عکسهایتان را که نگاه میکنی چه حسی پیدا میکنی؟
باید بگویم ما تا به حال اصلا عکس نگرفتهایم و به جز عکسهایی که همراه پدرمان میرفتیم میگرفتیم یعنی آلبوم عکس نداریم، پدرم میگفت عکس گرفتن یعنی مسخرهبازی.
حرف دیگری نمانده، با دلی تکیده و غمگین میخواهیم از خانه پر از سکوت خارج شویم وقتی فضای به هم ریخته حیاط را میبینم و میپرسم چرا بخشی از آنجا خالی شده است میشنوم ، جای پیکان مدل ۵۷ پدرش است که سالها زیر زبالهها بود و بعد از مرگ وی بهعنوان خودروی فرسوده، فروختهاند.
مهدی، خیلی زود در را به روی من میبندد و داخل میشود، اما و اگرهای زیادی در ذهنم رژه میروند و اینکه باید چنین حقیقتی را بپذیرم و تصور نکنم کابوس دیدهام.
گردآوری : گروه اینترنتی ببینین . کام
منبع : مجله ایده آل
مطالب مرتبط:
چهل کار که دخترها نمیتونن انجام بدن >>>
۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش …
۲- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
۳- ۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن …۴- بلند کردن چیزی
۵- پرتاب کردن
۶- پارک کردن
۷- خواندن نقشه
۸- دزدی کردن از بانک
۹- آرام و ساکت جایی نشستن
۱۰- بیلیارد بازی کردن
۱۱- پول شام رو حساب کردن
۱۲- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
۱۳- مواخذه شدن بدون گریه کردن
۱۴- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی
۱۵- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
۱۶- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن
۱۷- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
۱۸- راه انداختن درست یک ویدئو
۱۹- تماشای یک فیلم جنگی
۲۰- انتخاب سریع یک فیلم
۲۱- ایستاده جیش کردن
۲۲- ندیدن فیلم هندی
۲۳- غیبت نکردن
۲۴- فحش ناموسی دادن
۲۵- نرقصیدن موقع شنیدن یک آهنگ شاد
۲۶- آرایش نکردن
۲۷- لاک نزدن
۲۸- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن
۲۹- سیگار برگ و یا چپق کشیدن
۳۰- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
۳۱- گریه کردن بدون آبریزش بینی
۳۲- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
۳۳- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
۳۴- نق نزدن
۳۵- لگد زدن
۳۶- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
۳۷- اخ تف کردن
۳۹- خواستگاری رفتن
۴۰- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن
دختر خانوما نظر یادشون نره
اسـحـاق بـن عـمـار گوید: شنیدم از حضرت صادق (ع ) که مى فرمود: همیشه پدرم مى فرمود: پناه مى بریم بخدا از گناهیکه در نابودى شتاب کنند و مرگ ها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آنها: قطع رحم ، و آزردن و نافرمانى پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکى است .
با سلام
میخوام برای تنوع هم که شده در این قسمت گالری عکس رو قرار بدم.مجموعه ای از بهترین عکسها از لوکس ترین خودروها.این عکس ها به صورت مجموعه و به صورت فشرده میباشد که در هر مجموعه تقریبا ۱۵ تا عکس داره.من این عکس ها رو از سایت میهن دانلود گرفتم.برای دانلود به ادامه مطلب برید.
ـمـران بـن اعـیـن گـویـد: از حـضـرت صـادق عـلیـه السـلام پـرسـیـدم از گـفـتـار خـداى عـزوجـل (کـه در سـوره دهـر آیـه 3 فـرمـاید:) (((همانا براه رهبریش کردیم یا سپاسگذار بـاشـد و یـا نـاسـپـاس ))) در پـاسـخ فـرمـود: یـا بـگـیـرد (و عـمـل کـنـد) پـس او (سـپـاسـگـزار و) شـاکـراسـت و یـا وانـهـد (و عمل نکند) پس او (ناسپاس ) و کافر است .
نشانه های عاشق شدن
عشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می تواند در حوزه هایی غیر قابل تصور ظهور کند. وقتی کسی را دوست دارید علائمی در شما ظاهر می شود که وجود این عشق را تایید میکند. در این مقاله با ۱۲ نشانه اصلی که ثابت می کند عشق در قلب شما جوانه زده است و همچنین انواع عشق و تقسیم بندی آن ها آشنا خواهید شد. اگر این علائم را در خود دیدید دیگر به عشق خود نسبت به طرف مقابل شک نکنید و قدم های خود را استوارتر بردارید.
۱- متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید.
۲- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.
۳- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید.
۴- وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.
۵- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.
۶- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.
۷- شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید.
۸- او همه فکر شما می شود.
۹- بوی او شما را به وجد می آورد.
۱۰- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.
۱۱- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.
۱۲- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود. اگر عاشقید دکمه لایک را کلیک کنید!
انواع عشق:
- عشق حیرانی – اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شده است. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل می گیرد.
- عشق با وقار – نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانم ها و عاشقان آنها به کار می رفت.
- عشق دروغین – نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات(می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد.)
- عشق جنسی (eros) – میل جنسی نسبت به یک فرد
- عشق به خانواده – عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
- عشق آزاد – رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمی شود
- شیفتگی – در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار می رود یعنی «دوستت دارم چون…»
- عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که در آن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده است.
- عشق ظاهری – رابطه عاشقانه ای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است.
- عشق به مذهب – تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
- عشق رومانتیک – علاقه ای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
- عشق راستین – عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
- عشق یک طرفه – مهر عاطفه ای که یک طرفه است
- شهوت – عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
- عشق لحظه ای – عشقی که در لحظه ای که فرد برای اولین بار با فردی تماس می گیرد به وجود می آید. از این عشق به مراتب در داستان ها و ادبیات یاد شده است و به “ love at first sight ” معروف است.
- عشق مستلزم فداکاری – فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری بر مبنای عشق.
تقسیم بندی انواع عشق:
۱- اروس(eros): عشق شهوانی – عشق به زیبایی – فاقد منطق – عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان می گردد -همان عشق در نگاه اول – با شدت آغاز شده و به سرعت فروکش می کند.
۲- لودوس(ludus): عشق تفننی – این عشق بیشتر متعلق به دوران نوجوانی می باشد – عشق های رمانتیک زودگذر – لودوس ابراز ظاهری عشق می باشد – کثرت گرا نسبت به شریک عشقی – به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر می رسد.
۳- فیلو(philo): عشق برادرانه – عشقی که مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عشقی که بر پایه وحدت و همکاری بوده و هدف آن دست یابی به منافع مشترک می باشد.
۴- استورگ(storge): عشق دوستانه – وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع متقابل – در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشد – صمیمانه و متعهد- رابطه دراز مدت است – پایدار و بادوام – فقدان شهوت.
۵- پراگما(pragma): عشق منطقی – این مختص افرادی است که نگران این موضوع می باشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشد – پایبند به اصول منطق و خردگرا می باشد – همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
۶-مانیا(mania): عشق افراطی – انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز – شیفتگی شدید به معشوق – اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه – مانند وسوسه می ماند و میتواند به احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد – عشق دردسر ساز – عشق وسواس گونه.
۷-اگیپ(agape): عشق الهی – عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) – عشق گرانقدر
قرآن:
قرآن در سوره روم آیه ۲۱ چنین آورده است:
و از نشانه های خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، آری در این [نعمت] برای مردمی که می اندیشند قطعا نشانه هایی است.
بر اساس دیدگاه مراجع شیعه، بیان عشق میان دختر و پسر (بدون منظور ازدواج) گناه است، چرا که ترس افتادن به گناه در میان است، اگرچه خواستگاری، بدون بیان عشق، برای ازدواج مانعی ندارد. تا وقتی که نگرانی از بروز گناه و فساد جنسی، در میان نباشد، داشتنِ صرفِ محبت و عشقِ قلبی (بدون اظهار آن) اشکالی ندارد.
از احادیث پیامبر اسلام است که: «اگر مرد به زن خود بگوید «تو را دوست دارم» هرگز این کلام از دل و ذهن زن خارج نمی شود و همواره در خاطر او باقی می ماند»
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: در تورات نوشته است : اى آدمى زاد! تنها بعبارت من پرداز تا دلت را از بـى نـیاز پرکنم و نسبت بخواستت ترا بخودت وانگذار، و بر من است که نیاز را از تـو بـردارم و دلت را از تـرس خـود پـرکـنـم ، و اگـر بـراى عبادتم خود را فارغ نـسـازى : دلت را از گـرفـتـارى دنـیـا پـرکـنـم ، سپس در نیاز را برویت نبندم و ترا با خواستت واگذارم .
امـام صـادق (ع ) فـرمود: خداى تبارک و تعالى فرماید: اى بندگان راستى پیشه من ! در دنیا از نعمت عبادتم برخوردار باشید که در آخرت از آن برخوردار خواهید بود.
رسـولخـدا (ص ) فـرمـود: بـهـتـریـن مـردم کسى است که عاشق عبادت شود، با عبادت دست بـگـردن شود و آنرا از دل دوست دارد و با تن خود انجام دهد و براى آن فارغ شود (بکار دیـگـر دل مـشـغـول نـدارد) چـنـین شخصى باک ندارد که زندگى دنیایش بسختى گذرد یا بآسانى
عـیـسى بن عبدالله به امام صادق (ع ) عرضکرد: قربانت ، عبادت چیست ؟ فرمود: نیت خوب
داشـتـن بـعبارت از راهى که خدا از آنراه اطاعت شود، همانا اى عیسى ! مؤ من نباشى تا آنکه
ناسخ را از منسوخ تشخیص دهى (تا بناسخ عمل کنى و منسوخ را کنار گذارى ).
عرضکردم : قربانت تشخیص دادن ناسخ از منسوخ چیست ؟ فرمود: مگر نه اینستکه با امامى
هـسـتـى و بـا حـسن نیت باطاعتش تصمیم میگیرى ، سپس آن امام در میگذرد و امام دیگر میآید و
تو با حسن نیت با طاعت او تصمیم میگیرى ؟ عرضکردم : چرا، فرمود: همین تشحیص ناسخ
از منسوخست .
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: عـبـادت کـنـنـدگـان سـه دسـتـه انـد: 1ـ گـروهـى کـه خـداى عـزوجـل را از تـرس عـبـادت کـنـنـد و این بردگانست ، 2ـ مردمیکه خداى تبارک و تعالى را بـطـمـع ثـواب عـبـادت کـنـنـد و ایـن عـبـادت مـزدورانـسـت ، 3ـ دسـتـه اى کـه خـداى عزوجل را براى دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادتست .
رسولخدا (ص ) فرمود: چه زشت است فقر بعد از ثروتمندى و چه زشت است گناه بعد از خوارى و درویشى و زشت تر از آن کسى است که عبادت خدا کند و سپس آنرا وا گذارد.
شرح :
زشـتـى فـقـر بعد از ثروتمندى یا از لحاظ اسراف و تبذیر و بیکار ماندن و خرج
کـردنـسـت و یـا از لحـاظ ایـنـسـتـکـه انـسـان را وجـو آنکه ثروت دارد و مدتى با دست باز
زنـدگـى مـیـکـرده اسـت ، نـاگـاه طـریق بخل و خست پیش گیرد و چون فقرا زندگى کند و
یـامـقـصـود زشـتـى در نظر اهل دنیاست ، اگر چه نزد خدا پسندیده باشد و اما زشتى گناه
بـعـد از خـوارى و درویشى بمعنى گناه کردن در زمان پیرى و سستى و یا گناه کردن در
زمان غنا و ثروت است ، پس از آنکه بفقر و درویشى مبتلى باشد.
ـلى بـن الحـسـیـن صـلوات الله عـلیـهـما فرمود: کسى که بدانچه خدا بر او واجب ساخته عمل کند عابدترین مردمست .
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: در تورات نوشته است : اى آدمى زاد! تنها بعبارت من پرداز تا دلت را از بـى نـیاز پرکنم و نسبت بخواستت ترا بخودت وانگذار، و بر من است که نیاز را از تـو بـردارم و دلت را از تـرس خـود پـرکـنـم ، و اگـر بـراى عبادتم خود را فارغ نـسـازى : دلت را از گـرفـتـارى دنـیـا پـرکـنـم ، سپس در نیاز را برویت نبندم و ترا با خواستت واگذارم .
وسوسه
روزی روزگاری در روستایی تاجری به روستاییان اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر از میمون است به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند.
مرد تاجر هزاران میمون را به قیمت ۲۰ دلار از روستاییان خرید ولی با کم شدن تعداد میمونها روستایی ها دست از تلاش کشیدند.به همین خاطر مرد این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت.
با این شرایط روستاییان تلاش خود را از سر گرفتند.پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشت زارهایشان رفتند.
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کمتر شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این بار مرد تاجر اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۶۰ دلار خواهد داد ولی چون برای کاری به شهر میرفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد.
در غیاب تاجر شاگرد به روستایی ها گفت:این همه میمون در قفس را ببینید.من آنها را به ۵۰ دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۶۰ دلار به تاجر بفروشید.
روستاییان که وسوسه شده بودند پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند.
البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید.
فقط روستاییان ماندند و یک دنیا میمون
برداشت شما چیست؟
منبع:کتاب امروز اولین روز است
اثر:پاپوش-باقی آبادی
از امـام صادق علیه السلام روایت شده که امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: اى مردم همانا سـتـمـگـرى و بـغـى یـاران خـود را بـه آتـش (یـا دوزخ ) کـشـد، و اولین کسى که بر خدا سـرکـشـى کـرد عـناق دختر آدم بود، و اولین کشته که خدا او را کشت (همان ) عناق بود، که نـشـیـمنگاهش یک جریب در یک جریب بود و بیست انگشت داشت که در هر انگشتى دو ناخن بود چـون دو داس ، پـس خـدا شـیرى مانند فیل ، و گرگى ببزرگى شتر، و کرکسى باندازه استر و بر او مسلط کرد، و آنها او را کشتند، خداوند زور گویان و سرکشان را در بهترین حال و آسوده ترین وضعى که داشته اند کشته است .
شــرح :
مـقصود اینست که ستمگران گول آسودگى وضع و مهیا بودن اسباب قدرت و شکوت خود
را نـخـورنـد، زیـرا چـه بـسـا زور گـویـانـى کـه در
کمال خوشى و آسودگى خاطر بوده اند و ناگهان خداوند بواسطه تعدى و ستمکاریشان
آنها را نابود کرده است
معجزه ایی در درمان سرطان : سایبرنایف
سایبرنایف در حال حاضر پیشرفته ترین ، پرقدرت ترین و دقیق ترین تکنولوژی جراحی رادیویی در جهان میباشد که قابلیت شگفت انگیزی در نابودی تومورهای مغزی ، ریه ، پروستات ، ساقه مغز ، مخچه و ... دارد .سایبرنایف قابلیت آن را دارد که تومورهایی را نابود کند که هیچگاه جراحان تصور درمان آن را نداشتند و یا در منطقه ایی قرار دارد که دست جراح به آن نمیرسد
بقیه در ادامه مطلب
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردمى خداى یگانه بى شریک را عبادت کنند و نماز گـزارنـد و زکـاة دهـنـد و حـج خـانه خدا بجا آرند و ماه رمضان را روزه دارند، و پس از همه ایـنـهـا نـسبت به چیزى که خدا یا رسولش کرده بگویند: چرا بر خلاف این نکرد؟ یا این مـعـنـى را در دل خـود احـسـاس کنند (بى آنکه به زبان آورند) به همین سبب مشرک باشند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: (((نه ، به پروردگارت سوگند، ایمان ندارند تا ترا در اخـتـلافـات خـویـش حـاکـم کـنـنـد، سـپـس در دلهـاى خـویـش از آنـچـه حـکـم کـرده ئى مـلال و گـرفـتـگـى نـیابند و بى چون و چرا گردن نهند65 سوره 4ـ))) سپس امام صادق علیه السلام فرمود: بر شما باد به تسلیم .
نداشته خدا
بار خدایا من در این کلبه حقیرانه و کوچک خودم چیزی دارم که تو در عالم کبریایی و بزرگ خودت نداری.من خدایی مثل تو را دارم و تو وجودی مثل خودت نداری.
امام سجاد علیه السلام
از تمام نعمت هایت متشکرم
روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :
اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1
اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10
اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100
اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000
ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000
صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .
منبع:http://da3tanekotah.persianblog.ir/post/151/
گر نیت این را دارید که زندگی سازنده تری داشته باشید
به این ۳۰ جمله ایی که با “اگر” آغاز می شوند به خوبی توجه کنید .
۱-اگر محصول یا خدمتی را نمی شناسید تا وقتی به آن شناخت دست نیافته اید آن را نخرید.
۲-اگر تسلطی بر اعمال خود ندارید، ولی بدانید که در نهایت اقدامات شما از آن شماست.
۳-اگر شما حداقل ۱۰ درصد درآمد تان را پس انداز نمی کنید بدانید که صرفه جویی نخواهید کرد.
۴-اگر بیش از حد صحبت کنید،مردم شنیدن حرفهایتان را متوقف خواهند کرد.واگر به اندازه کافی حرف نزنید، مردم هرگز نقطه نظرات شما را نخواهند شنید.
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...من یک کودک استثنایی ام از دست هایم به جای گوش استفاده می کنم و از پاهایم به جای دست از چشمانم به جای صدا استفاده می کنم و از صدایم به جای چشمانم چون من یک کودک استثنایی ام.
خداوند انسان ها را آفرید و نیز
کودکانی را که نمی توانند بشنوند ، حرف بزنند، نمی توانند ببیند ، راه
بروند و با دستهایشان کاری انجام دهند. خدایا، تو به انسان تمام چیزی را
کهنیاز دارد داده ای مثل روح جسم ، چشم دست ، پا ، حس بویایی ، شنوایی،
لامسه ... و هم چیزی که انسان را کامل کند ولی بعضی از این افراد ناقص
هستند درست نمی شنوند ولی می توانند حرف بزنند تو به جای شنوایی به او
چیزی دیگری دادی که در انسان هایی دیگر شاید کمتر پیدا شده.
تو به
بچه های نابینا یک دنیای سیاه دادی ولی آنها معتقدند این دنیا سیاه نیست
آنها نمی بینند ولی می توانند لمس کند می توانند بشنوند اگر از بچه های
نابینا حس شنوایی را بگیری دنیای این بچه های استثنایی چه می شود؟
وقتی
دو ناشنوا باهم تشکیل یک زندگی را می دهند ثمره آن را در وجود یک بچه سالم
و شنوا می بینند دیگر عضه های پدر و مادر تمام می شود دیگر اون سکوتی که
همیشه در یک خونه بود می شکند با صدای گریه کردن، خندیدن یک کودک شنوا،
وقتی کودک به مراتب بزرگ می شود و پدر ومادر به جای صدای خودشان از وی
استفاده می کند به جای او حرف می زنند دیگر پدر و مادر اون ناراحتی که
قبلاً داشتند ندارند. خوشحالند که صدا دارند درست است که نمی شنوند ولی
صدا دارند.
یک دسته ی دیگر از بچه های استثنایی بچه هایی عقب مانده
ذهنی هستند درست مانند یک انسان کامل نمیباشند ولی کارهایی انجام میدهند
که از بعضی افراد شاید برنیاید.
پس خداوند به هرکسی یک نوع استعداد
خارق العاده داده است خدایا ممنونم و خوشحالم چون دیدم و یاد گرفتم که
کودکان استثنایی هیچ فرقی با کودکان سالم ندارند شاید برتر از کودکان سالم
هم باشند کودکان سالم از دستهایش برای کار و از چشمایش برای دیدن طبیعت و
کنیه دوزی و کارهای اشتباه و از گوش هایشان برای شنیده حرفها ، سخنرانیهای
بیهوده ودروغ استفاده می کنند
ولی شعار کودک استثنایی این نیست او یک کودک معمولی نیست او یک فرد استثنایی است به خاطر اینکه برتر و بهتر از کودکان سالم هست.
منبع:شکست سکوت
اینو نوشتم برای کسی که خیلی برام عزیزه
نوشتم برای حقوق دان ...
هفتاد و چهار دقیقه بودن آنها را می توان تقصیر یک مرد ناشنوای آلمانی گذاشت.
دیسک
های فشرده یا همان CD که امروزه کاربردهای فراوانی در زندگی ما دارند، در
سال ۱۹۸۰ به دنیا وارد شدند. ولی چرا دیسک های فشرده ۷۴ دقیقه ای هستند،
نه ۶۰ دقیقه ای و نه ۷۰ دقیقه ای !؟
هفتاد و چهار دقیقه بودن آنها را می توان تقصیر یک مرد ناشنوای آلمانی گذاشت.
شرکت
سونی و فیلیپس که آن زمان در حال طراحی استاندارد CD بودند بین اندازه
دیسک های فشرده با هم اختلاف داشتند. شرکت فیلیپس به دنبال طراحی دیسک های
با قطر ۱۱/۵ سانتیمتر بود و سونی به ۱۰ سانتیمتر بسنده کرده بود.
هر کدام از ۲ استاندارد فوق می توانستند ۶۰ دقیقه از موسیقی استریو با نرخ ۱۶ بیت و با فرکانس ۴۴٫۰۵۶ هرتز را در خود جای دهند.
ولی
این مقدار از دید آقای نوریو اهگا کافی نبود. وی که یک تاجر ابزار
الکترونیکی در ژاپن بود و برای خوانندگی اپرا هم تعلیم دیده بود، پس از
اینکه از کیفیت پایین ضبط صوت سونی به آن شرکت تحت یک نامه شکایت کرد، به
استخدام سونی درآمد و پس از گذشت زمان در سال ۱۹۸۲ مدیر شرکت سونی گردید.
وی که علاقه خاصی به موسیقی کلاسیک داشت، اصرار داشت که باید سمفونی نهم
لودویگ وان بتهوون را بر روی یک دیسک فشرده جای داد.
به
گفته فیلیپس : طولانی ترین اجرا ۷۴ دقیقه به طول انجامید … موسیقی که در
فستیوال شهر بایروت آلمان در سال ۱۹۵۱ به رهبری ویلهلم فورت ونگلر اجرا
گردید را نمی شد در۶۰ دقیقه جای داد.
و این بود سرآغاز دیسکهای ۱۲ سانتیمتری که ۷۴ دقیقه ظرفیت داشتند، استانداردی که متاثر از نوابغ آلمانی و ژاپنی ایجاد شد.
فـرمـود: و نـیز آن حضرت صلى الله علیه و آله فرموده است : نشستن در مسجد به انتظار نـمـاز عـبـادت اسـت تـا حـدثـى از او سـرزنـد عـرض شـد: اى رسول خدا حدص چیست ؟ فرمود: غیبت کردن است .
غـیـبت در لغت به معناى اغتباب است و آن یاد کردن انسان است دیگرى را به چیزى که در آن بدى اوست ، جوهرى در صحاح گوید: آن است که پشت سرشخصى عفیف سخنى گوید که اگـر بـه شـنـود غـمناکش کند، پس اگر راست باشد غیبت است ، و اگر دروغ باشد بهتان است ))) و اما در عرف شرع مجلسى (ره ) و دیگران گفته اند: غیبت در نظر شرع یاد کردن شـخـص مـعـین یا آنکه در حکم معین است (ماننداینکه بگوید: یکى از دو قاضى این شهر) در نـبـودن او و در حـال غـیبتش به چیزى که در او هست و بد دارد نسبت دادن زبان باشد یا به اشـاره یـا بـکـنـایـه ، گوشه زند یا تصریح کند. و غیبت از گناهان کبیره و بزرگ است چنانچه شیخ (ره ) در متاجر گوید نهایت ظاهر اخبار حرمت آن را مخصوص به مؤ من فرموده ، و البـتـه بـایـد دانـست که در موارد زیادى غیبت را جایز دانسته اند. و از حرمت آن استثناء شـده اسـت کـه بـراى اطـلاع بـیـشـتـر خـوانـنـدگـان مـحـتـرم بـکـتـاب مـتـاجـر شـیـخ و مرآة العقول مجلسى علیهما الرحمة و غیر آنها مراجعه کنند.
امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمود: هر که درباره مؤ منى بگوید آنچه دو چشمش دیده و دو گـوشـش شـنـیـده پس او از کسانى است که خداى عزوجل درباره آنها فرموده : همانا آنانکه دوست دارند فراوان (یافاش ) شود فحشاء درباره آنان که ایمان آورده اند، ایشان را است عذابى دردناک ، (سوره نور آیه 18)
مـجـلسـى (ره ) گـویـد: مـقـصـود ایـن اسـت کـه مـورد آیـه تـنـهـا بـهـتـان نـیـسـت بـلکـه شامل حقى هم که دیده و شنیده است میشود.
داود بـن سـرحـان گـوید: از امام صادق علیه السلام از غیبت پرسیدم (که چیست ؟) فرمود: این است که درباره برادرت در دین او بگویى چیزیرا که نکرده است ، و بزبان او منتشر کنى چیزیرا که خداوند بر او پوشانیده بود و حدى درباره آن اقامه نکرده بود.
در کـلام حـضـرت کـه فـرمـود: (((بـرادرت در دیـن او... ))) دو احـتـمـال مى رود، یکى آنکه مقصود برادر دینى باشد که در این صورت فهمیده شود: که غـیـبـت کـافـر و مـخـالف جـایـز اسـت ، و دیـگـر آنـکـه جـمـله مـتـعـلق بـه (((تـقول ))) باشد که معنا چنین شود که (((بگویى درباره دین او چیزى را که نکرده است ))) بـنـسـبـت دادن کـفـر و یـا مـعـصـیـتـى بـاو، و هـر دو احـتـمـال را مـجـلسـى (ره ) ذکـر کـرده اسـت و سـپـس گـویـد: ایـن حـدیـث دلالت کند که غیبت شـامـل بـهـتـان نـیز مى شود و این اصطلاح دیگرى است براى غیبت . سپس وجهى ذکر کرده براى اینکه مقصود همان غیبت اصطلاحى باشد و معناى تازه نباشد.
از امـام صـادق عـلیـه السـلام حـدیـث شـده کـه فـرمـود: از پـیـغمبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: کفاره غیبت چیست ؟ فرمود: از خداوند طلب آمرزش کنى براى آنکه غیبتش کردى هر زمان بیادش افتادى .
از این حدیث استفاده شود که در کفاره غیبت استحلال (و حلالیت طلبیدن ) واجب نیست چنانچه جـمـاعـتـى نـیـز واجـب نـدانـسـتـه انـد، و در مـقـابـل جـمـع زیـادى واجـب دانـسـته اند، و جمعى تـفـصـیـل داده انـد مـیـانـه آنـمـوردى کـه غـیـبـت بـگـوش او رسـیـده بـاشـد کـه : ایـنـجـا اسـتـحـلال واجـب اسـت ، و آنجائیکه بگوشش نرسیده باشد که واجب نیست و استغفار کافى اسـت مـجـلسـى (ره ) گـویـد: مـمـکـن اسـت ایـن خـبـر را نـیـز حـمـل بـر ایـن صـورت دوم کـرد و بـدیـنـوسـیـله میان تمامى اخبار در باب غیبت جمع کرد و توافق کرد.
ابـن ابى یعفور از امام صادق علیه السلام حدیث کند که فرمود: هر که بمرد مؤ من یا زن مـؤ مـنـه بـهـتـان زنـد بـآنـچـه در او نـیـسـت ، خـداونـد او را در طـیـنـت خبال برانگیزد و نگهدارد تا از آنچه گفته بیرون آید، گوید: من عرض کردم : طینت چیست ؟ فرمود: چرکى است که از فرج زنان بدکاره بیرون آید.
عناى کلام حضرت که فرمود: (((تا از آنچه گفته بیرون آید))) ممکن است کنایه از دوام و خـلود بـاشـد زیـرا اثـبـات آن بـر او مـمـکـن نـیـسـت چـونـکـه بـهـتـان زده ، و مـحـتـمـل اسـت مـقصود پاک شدن از چرکى گناه بوسیله آتش باشد، و طیبى در شرح مشکوة گـفـتـه اسـت : یـعـنـى تـوبـه کـنـد یا پاک شود، و مجلسى (ره ) فرماید: شاید مقصودش توبه در دنیا باشد لکن بعید است
از یحیى ازرق حدیث شده که گفت : حضرت ابوالحسن (موسى بن جعفر) علیه السلام بمن فرمود: هر که پشت سر مردى چیزى را گوید که در اوست و مردم میدانند که آنچیز در اوست غـیبت کرده او را نکرده ، و هر که پشت سر کسى چیزیرا گوید که در اوست ولى مردم نمى دانـنـد غـیـبـتش کرده ، و هر که پشت سر کسى چیزى گوید که در او نیست به او بهتان زده است .
قورباغه کر
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه بدهند.هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد.کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچکی بتوانند به نوک برج برسند.هرکسی چیزی میگفت:
اوه عجب کار مشکلی
آنها هیچ وقت به نوک برج نمیرسند
هیچ شانسی برای موفقیتشان نیست
برج خیلی بلنده!
قورباغه های کوچک یکی یکی شروع به افتادن کردند به جز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا و بالاتر میرفتند.جمعیت هنوز ادامه میداد((خیلی مشکله!هیچ کس موفق نمیشه!))و تعداد بیشتری از قورباغه های خسته از ادامه دادن منصرف میشدند.ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد.بالا بالا و باز هم بالاتر.این یکی نمیخواست منصرف شود!بالاخره بقیه از بالا رفتن منصرف شدند به جز آن قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها قورباغه ای بود که به نوک برج رسید.بقیه قورباغه ها مشتاقانه میخواستند بدانند که او چگونه این کار را انجام داده؟
آنها از قورباغه پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن را پیدا کرده است؟
مشخص شد که قورباغه برنده کر بوده است
برداشت شما چیست؟
منبع:کتاب اولین روز امروز است
اردبیل برای خیلی از گردشگران ایرانی با طبیعت منحصر به فرد و آب و هوای لطیفش شناخته می شود اما شاید کمتر کسی بداند که یکی از جالب ترین نقاط تاریخی کشور در منطقه برای این استان قرار گرفته و در واقع وسیع ترین منطقه تاریخی استان اردبیل و با اهمیت ترین سایت تاریخی مربوط به پیش از تاریخ در شمال غرب ایران به شمار می رود.
منطقه باستانی معروف به شهر یری در شمال غربی روستای پیرازمیان در 31 کیلومتری شرق مشگین شهر قرار دارد. جایی در کنار رود قره سو که وسعت آن به 400 هکتار می رسد و از سه قسمت دژ نظامی، معبد و قوشا تپه تشکیل می شود. قدمت قلعه و معبد به 1450 پیش از میلاد و قوشا تپه به 7 هزاره پیش از میلاد می رسد.
محوطه شهر یری اولین بار در سال 1978 ق .م توسط هیئت چارلز برنی شناسایی و بررسی شد. او معتقد بود که عمر بعضی آثار تا هزاره سوم قبل از میلاد، عصر آهن، سفال خاکستری و نخودی و نارنجی هم می رسد.
چارلز برنی تاریخ اکثریت گورهای این محل را هزاره دوم و اول قبل از میلاد می دانست و حتی پیش بینی می کرد که این تاریخ به هزار سال قبل تر، یعنی هزاره سوم قبل از میلاد هم برسد. با این حال آثاری از سکونت عصر برنز شناسایی نکرده بر این نظریه اصراری نورزید تا این که در کاوش هایی که توسط هیئت دکتر نوبری در آذر 1382 انجام شد، اشیای با ارزشی از داخل گورها به دست آمد که در حال حاضر در موزه باستانشناسی خلخال نگهداری میشوند.
عده ای از باستانشناسان قدمت این محوطه را تا 9 هزار سال هم تخمین می زنند و معتقدند که سنگ تراشه های از اشکال انسان مربوط به 7 هزار سال قبل از میلاد مسیح در این منطقه موجود است.
محوطه باستانی شهر پیرازمیان در کنار رودخانه قره سو قرار دارد. جایی که بر روی سنگ های اطراف آن نقش و نگارهای متعددی با طرح و ابعاد مختلف با ضربه زدن های منظم و دقیق با سنگ های سخت، استخوان حیوانات و فلزات سخت حک شده است. نقش هایی از بزکوهی، انسان درحالت های مختلف و چندین نقش نامشخص دیگر قابل مشاهده اند، تعداد آنها محدود است .
اما در نزدیکی های همین محوطه، سنگ قبرهایی با نقش هایی یک نواخت از چهره انسان هایی که دهان ندارند دیده می شوند که ابعاد آنها از 2مترتا 40 سانتیمتر متغیر است و تعداد تقریبی آنها به بیش از صد مورد می رسد. این محوطه در منتهی الیه دشت مشگین شهر و به فاصله 65 کیلو متری شمالغربی مرکز استان و در 35 کیلو متری شرق شهرستان مشکین شهر و در 2 کیلو متری شمال روستای پیر ازمیان و از توابع بخش مشکین شرقی واقع شده و در آن می توانید یک قلعه وسیع با دیوار دفاعی سنگی از نوع خشکه چین را در کنار محلی برای برگزاری آیین های مذهبی و گورهای باستانی متعدد ببینید. تا به حال حدود 450 گور در این محل شناسایی شده است که ابعاد کوچکترین آنها 3.2 متر و بزرگترین آنها 8.2 متر است. علاوه بر این، یک غار باستانی و تپه های متعلق به دوره های مختلف از دیگر دیدنی های این منطقه است که باستان شناسان زمان زیادی را برای تحقیق در آنها صرف کرده اند.
با تمام این ها، این روزها اگر گذارتان به منطقه تاریخی شهر پیرازمیان بیفتد می بینید که وزش باد شدید و طوفان بخشی از محوطه باستانی شهر پیرازمیان را در مشگین شهر تخریب کرده است. طوفان بخش حفاظت شده معبد را بطور کامل تخریب و سایبان محوطه را از جا کنده و به اطراف پرتاب کرده است.
این در حالی است که مدیر کل میراث فرهنگی اردبیل در سال 84ضمن بازدید از منطقه اعلام کرد که در سال 85حریم شهر یری تعیین خواهد شد و این منطقه باستانی به ثبت ملی و جهانی خواهد رسید. ولی در مرداد سال 85تحقیقات باستان شناسی منطقه تعطیل شد. او در مرداد سال 86اعلام کرد که کار طراحی سازه محافظ انجام خواهد شد اما تا به حال هیچ اقدامی در جهت حفاظت از سنگ افراشت ها انجام نشده است.
به جز طوفان روزهای گذشته، سرمای شدید زمستان عامل تهدید دیگری برای سنگ های منقش این منطقه است که می تواند آثار تاریخی این تپه را از بین ببرد.
منبع:tebyan.net
تعادل
فراموش نکنید گاهی توقف لازم است.وگرنه پایمان مجروح و ذهنمان منحرف میشود و خستگی توان جست و جویمان را میگیرد.
در سنت دانشگاهی جمعه سال را در نظر گرفته اند.به ازای هر هفت سال کار استاد باید یکسال را دور از دانشگاه بگذراند.بدین گونه برای گریز از یکنواختی فضایی را برای معرفت های نوین میگشاید.
در روزگاران گذشته کشاورزان زمینشان را به هفت قسمت مساوی تقسیم میکردند.هر سال یکی از این قطعات را بدون کاشتن چیزی در آن رها میکردند.در آن قطعه علف های هرز گیاهان زیر دست و هر آن چیزی رشد میکند که اراده طبیعت بر آن است تا بدون دخالت انسان بروید.بدین سان زمین در خود گردش کار میابد و میتواند در سال بعد بذر کشاورزی را پذیرا باشد.
کسی که با اراده آزاد خود توقف نکند سرانجام توسط زندگی فلج خواهد شد.در جست و جو همه چیز و حتی بیشتر از هر چیز عمل و سکون به یک اندازه اهمیت دارند.
منبع:کتاب اولین روز امروز است
اثر:خدیجه پاپوش-محمد رضا باقی آبادی
با وجود شیطنت های استیو، پدرش مدرسه را مسبب این موضوع می دانست و به مدیر مدرسه می گفت: شما نمی توانید محیط مدرسه را برای او جذاب کنید که کسل نشود...
حدود 13سالگی استیو توانست در شرکت اچ.پی برای خود کاری دست و پاکند. او پیچ و مهره وسایل الکترونیکی ساخته شده را سرجایش می گذاشت. این پسر سخت کوش توانست با کمک پدرش در سن 15 سالگی با پول های پس اندازش اولین ماشینش را بخرد اما بسیار بلند پرواز بود و با کار زیاد توانست یک فیات 850 کوپه خریداری کند. متاسفانه در آن زمان ماری جوانا مصرف می کرد: «روزی پدرم مقداری ماری جوانا در ماشینم پیدا کرد. از معدود دفعاتی بود که عصبانیت او را می دیدم. آن روز به او قول دادم که این عادت زشت را ترک کنم و به قولم عمل کردم.»
*
29ژوئن نقطه عطفی در دنیای کامپیوترهای شخصی بود. ووز _ دوست استیو و همکارش در اچ.پی_ در سخنرانی گفت: این اولین بار است که کسی حرفی را تایپ می کند و می تواند آن را در صفحه رو برویش ببیند و این بینظیر است... جابز هم از این رویداد بسیار خوشحال بود از ووز پرسید آیا می شود چندین کامپیوتر را به هم وصل کرد؟ آیا کارت حافظه داخل آن جای می گیرد؟ و...از آن پس، آن دو توانستند جزئیات بیشتری مثل تراشه حافظه دسترسی تصادفی(رندوم) را به دستگاه اضافه کنند...این محصول نظر بسیاری را به خود جلب کرد و افراد زیادی را از دور و نزدیک برای دیدن آن آمدند...استیو پیشنهاد داد از طریق فروش محصول بتوانند محصولات بعدی را تهیه کنند. ووز هم تصمیم گرفت شرکتی برای خودشان تاسیس کنند؛ استیو مجبور شد ماشین مورد علاقه خودش را بفروشد تا شرکت تاسیس شود...یکی از دوستان جابز او را به باغ سیبش دعوت کرد و از او خواست در چیدن میوه ها به او کمک کند. بعد از بازگشت، تصمیم گرفت نام شرکت را اپل بگذارد چون هم با روحیه طبیعت دوست او سازگار بود و هم با مشتری به راحتی ارتباط برقرار می کرد...
جابز برای ازدواج به دنبال دختری بود که با او همخوانی داشته باشد. کسی را می خواست که زیرک، مقاوم، دوستدار ذن و مدیتیشن، تحصیل کرده، مستقل، زیبا، شوخ طبع و البته نجیب و عاشق غذاهای گیاهی باشد. در اکتبر 1989 چنین دختری وارد زندگی او یا بهتر است بگوییم وارد کلاس او شد. از آن به بعد از ظهرهای پنجشنبه در دانشکده تجارت دانشگاه استنفورد کلاس های آموزشی داشت و لورنس پاول هم یکی از شاگردانش بود...
جابز در سال 1990 به او پیشنهاد ازدواج داد و یکسال بعد او با او ازدواج کرد؛ جابز 36ساله و لورنس 27 ساله. در همین سال فرزند اول آنها بدنیا آمد؛ رید پاول جابز که برگرفته از نام ناپدری استیو جابز بود. 1995 ارین سینا جابز و 1998 دختر دوم او و فرزند سومشان «ایو» متولد شد. جابز درباره او می گوید:«اگر روزی کسی از خانواده من بتواند اپل را اداره کند، آن شخص ایو است البته اگر تا آن زمان رییس جمهور آمریکا نشده باشد.
با تشکر از :a-m
منبع:http://silam.blogsky.com
وان نوروزی (سفره هفت سین) باید سفید باشد چرا که نشانه پاکی و سفید بختی و روشنایی است و نیز نشانه جهان بی پایان است که بارگاه یزدان در آن است. در سفره و یا همان خوان نوروزی مواد و چیدنیهایی گذاشته میشود که هرکدام نشانه و نمادی از سلامتی، رزق و روزی، زایش، برکت و ... است.
سبزه
شاید
زیباترین ویژگی سفره هفت سین را میتوان به وجود سبزه آن دانست، به این
دلیل که سبزه با رنگ و طراوت خود دلها را شادمان می سازد و با نگریستن به
آن طلوع سال جدید را زیباتر میکند. در ایران باستان رسم بر این بود که
بیست و پنج روز قبل از نوروز در کاخ پادشاهان دوازده ستون از خشت خام برپا
میساختند و بر هر کدام یک نوع غله میکاشتند و معتقد بودند اگر سبزهها
خوب بروید سال پر برکتی است.
در ایران باستان دانههای گندم، جو،
برنج، لوبیا، عدس، ارزن، باقلا، نخود و کنجد را بر این ستونهای خشتی
میکاشتند و روز ششم فروردین آنها را برمی چیدند و به نشان برکت و باروری
در تالارها پخش میکردند و معمولا سه قاب از سبزه به نماد اندیشه نیک،
گفتار نیک و کردار نیک بر خوان میگذاشتند و اغلب کنار آنها گندم، جو و
ارزن که نقش مهمی در خوراک مردم داشتند سبز می کردند تا سبب فراوانی این
دانهها در سال جدید گردد.
امروزه نیز آن چیزی که وجودش بر سر سفره
هفت سین ضرورت دارد، سبزه است. مردم یزد از نیمه اسفند به سبز کردن سبزه
در کاسه و بشقاب و حتی بر روی کوزههای سفالی میپردازند. زرتشتیان رویش
سبزه را در نوروز نشان تازه شدن زندگی و فصل رویش دانهها که خود برکت
زندگی محسوب میشود، میدانند. در گذشته زرتشتیان یزد بیشتر "تره تیزک" را
که در گویش خود بدان "ششه" میگویند بر روی کوزههای سفالی سبز میکردند.
دانههایی
که امروزه کشت میشود بیشتر گندم و عدس است ولی ماش و تره تیزک را نیز سبز
میکنند. معمولا تره تیزک را یک شبانه روز خیس میکنند سپس آن را در
کیسههای پارچهای نازک می ریزند و در جایی گرم قرار میدهند تا جوانه
بزند، جوانه زدن دانهها را در گویش زرتشتیان یزد روز آمدن میگویند، بعد
از آن که دانههای روز آمده را در بشقابهای پهن بی لبه که معمولا سه عدد
و مخصوص کاشتن سبزه هستند، ریختند، روی جوانهها را پردهای از ماسه نرم
میریزند و آب میدهند تا سبز شود. آتشدان (مجمر)
بر
سر سفره هفت سین زرتشتیان وجود آتشدان، نماد اردی بهشت امشاسپند، اهمیت
خاصی دارد. آتش این مجمر از آتش مقدس مایه میگیرد معمولا در کنار آتشدان
دانههای اسفند کندر اشتره و نیز چوبهای خوشبو چون عود و صندل وجود دارد.
روشنایی تجلی اهورا مزدا است و نماد درستی و نیک اندیشی و راستی بنابراین
باید بر سر سفره هفت سین باشد. در ایران باستان در دو سوی آتشدان
شمعدانهای گرانبها یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند و این نشانی
از دنیای پرفروغ بی پایان بود که اهریمن بدانجا راه ندارد. کتاب مقدس
یکی
دیگر از چیدنیهای خوان نوروزی وجود کتاب مقدس به عنوان نماد اهورا مزدا
است. در دوران ساسانیان کتاب اوستا را برخوان می گذاشتند و قبل از فرا
رسیدن سال قسمتی از آن را که معمولا "فروردین یشت" است، می خواندند و از
فرورهای شاهان، پاکان، پارسایان، دلاوران و شهسواران که در "فروردین یشت"
نام آنها آمده، یاد میکردند.
امروز بر سر سفره نوروزی ما مسلمانان
قرآن گذاشته میشود و هر کس قسمتی از کتاب دینی خود را میخواند تا سال نو
را با آیههای مبارک الهی شروع کرده باشد. کوزه آب
در
گذشته کوزه آب که توسط دختران نابالغ از چشمهها پر میشد با زینتی از
گردنبندها بر سر خوان نوروزی نهاده میشد. امروزه کوزه سفالی را پر از آب
میکنند و به جای جواهرات با سبزه و روبان تزیین میکنند و همراه با تاس
مسین پر از آب و برگهای آویشن در حالی که یک عدد انار سرخ هم در آن
نهادهاند، بر سفره می گذارند. نان
نان
که نمادی از برکت است، چه در گذشته و چه در حال بر سر سفره نوروزی
میگذاشتند و اکنون نیز یا نان سنگک بزرگی می پزند و برای برکت سفره بر آن
میگذارند یا اینکه نان را به صورت کماج شیرین درآورده بر خوان نوروزی
مینهند. در زمان ساسانیان گرده نانهایی به اندازه یک کف دست یا اندکی
کوچکتر می پختند که به آنها "درون" میگفتند و گاهی بر آن نوعی نیایش
میخواندند و بدین ترتیب نانهای نوروزی را برکت میبخشیدند. امروزه
زرتشتیان علاوه بر نان معمولی نانهای دیگری مانند کماج، نان شیر و چند
نوع شیرینی خانگی که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد، میگذارند.
بر سر سفره
هفت سین یزدیها شیرینیهای معروف یزدی هم به چشم میخورد که معمولا در
دیسهای بزرگ به طرز زیبایی چیده میشود و در اعیاد و جشنها و به ویژه
عید نوروز مصرف فراوان دارد. تخم مرغ
تخم
مرغ بن مایه خوان نوروزی است و به صورت رنگ کرده میبایست بر سر سفره هفت
سین جلوه نمایی کند، زیرا که تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد و در
روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد. تخم مرغ تمثیلی است
از نطفه باروری که به زودی باید جان بگیرد و زندگی یابد و زایش کیهانی
انجام پذیرد. پوست آن هم نمادی است از آسمان و طاق کیهان. آیینه
به
اعتقاد زرتشتیها چون آخرین ماه سال زمان تولد آدم ابوالبشر است، بنابراین
باید نمادی از آن در خوان نوروزی باشد تا شکل پذیری آسان شود. از این رو
آیینهای در بالای خوان نهاده میشود و در اطراف آن شمع یا چراغی
میگذارند. اغلب تعداد شمعها با تعداد فرزندان خانواده ارتباط دارد و نیز
آیینهای دیگر در زیر تخم مرغ گذاشته میشود تا انعکاس وجود آدمی در آیینه
دیده شود و نیز آیینه زیر تخم مرغ هم نمایانگر تحویل سال است. وقتی که گاو
آسمانی، کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر میافکند در آن زمان تخم مرغ بر
روی آیینه خواهد جنبید، در جلوی آیینه هم مشتی گندم به نشانه روزی فراخ
میپاشند. سمنو
سمنو
که از جوانههای تازه رسیده گندم تهیه میشود، نماد فراوانی خوراک و
غذاهای خوب و پر نیرو است و نیز نمادی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان
توسط فرورهاست. سنجد
سنجد
که عطر برگ و شکوفههای آن محرک عشق و مهر است و از مقدمات اصلی زایندگی
به شمار میآید، باید بر سر خوان نوروزی نمایان باشد. وجود سنجد در سفره
نوروزی انگیزه زایش کیهانی است گاه زرتشتیان دانههای سنجد را با آویشن در
هم میآمیزند و همراه با نقل و سکه بر سر سفره نوروزی میگذارند. سیر
نماد
میکروب زدایی و پاکیزگی محیط زیست و سلامت بدن و نیز زدودن چشم زخم است که
باید حتما بر سر سفره نهاده شود. به اعتقاد زرتشتیان بوی سیر دیوان را
میگریزاند. زرتشتیان سیر را با تکههای نان که در آن ترید کردهاند، در
مراسم پرسه با سداب به کار میبرند و بر سر سفره نیایش میگذارند. پوست
سیر را هرگز در جایی نمیگذارند زیرا معتقدند از سحر هم بدتر است، به همین
جهت برای کندن پوست آن ابتدا سیر را در آب میخیسانند و بعد پوستش را
میکنند، همچنین معتقدند اگر پوست سیر را با پیاز گلپر و اسفند در خانه
بسوزانند، به خصوص در صبح روز پنجشنبه، بویش، خانه را پاک میکند. سرکه
همانند سیر نمایانگر پاکی محیط، زدودن آلودگی و باطل کردن سحر و جادو است. سماق
سماق نماد عشق مهر و پیوند دلها است که بر سر سفره هفت سین نهاده میشود. سپند (اسفند)
اسفند
نیز نشانهای است از دفع چشم زخم که در زمانهای کهن مقدس بوده، است و در
مراسم نیایشی به کار می رفته است. امروزه نیز ار آن برای دفع چشم زخم و به
نیت درود فرستادن برای عزیزان از دست رفته و همچنین ضد عفونی کردن محیط
استفاده میشود. زرتشتیان اسفند را در خوانچه مخصوصی مینهند چراکه نشانه
همه امشاسپندان و مقدسان است. اسفند همراه با کندر و دیگر خوشبوهای مخصوص
آتش همیشه در خانه زرتشتیان وجود دارد و روزی 2 تا 3 بار آنها را برآتش
می ریزند به خصوص در مراسم سوگواری و شادی اسفند دود کردن امری رایج است. سکه
پول
زرد و سفید در خوان نوروزی نمادی است از شهریور امشاسپند که موکل است بر
فلزات و بودن آن بر سر خوان که موجب برکت و سرشاری کیسه است. بر سر خوان
نوروزی زرتشتیان و گاه غیر زرتشتیان چیدنیهای دیگر هم نهاده میشود؛
شیرینی و نقل که نماد شیرین کامی است؛ گلابدان پر از گلاب و همچنین سبزی
خوردن، پنیر و کاهو که طراوت و نیز زیبایی سفره را دو چندان میکند.در
برخی از سفرهها آرد هم وجود دارد که آن هم نمادی است از برکت نوروزی اما
دو چیز مهم دیگر بر سر سفره هفت سین نمادین است، یکی انار و دیگری تنگ
ماهی. انار
انار
از مقدس ترین درختان است که تقدسش را همچنان تا به امروز حفظ کرده است.
درخت انار به سبب رنگ سبز تند برگهایش و نیز به جهت رنگ و شکل غنچه و گل
مانندش، همانند آتشدان است و همیشه مقدس بوده است. پردانگی انار نماینده
برکت و باروری و رزق فراوان است و نمادی است از باروری ناهید. زرتشتیان
معمولا در تاس مس پر از آب یک عدد انار هم میگذارند با این باور که این
میوه پردانه در سال جدید برکت و رزق فراوان برای خانواده به همراه داشته
باشد، به ویژه انارهای خوش آب و رنگ و آبدار شهر کویری یزد که اکثرا برای
استفاده در سفرههای هفت سین در پوششی از کاه در گودالهای زمینی نگه داری
می شود تا در سال نو به زیبایی سفره هفت سین بیفزاید. ماهی
یکی
دیگر از زینت دهندگان سفره هفت سین، ماهی است، اسفند ماه در برج حوت است و
حوت یعنی ماهی. در هنگام نوروز برج حوت به برج حمل تحویل میگردد و از این
رو نمادی از آخرین ماه سال در خوان نوروزی گذاشته میشود. علاوه بر آن
ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است که وظیفه اصلی نوروز
را که باروری است بر عهده دارد. خوردن سبزی پلو با ماهی نیز در شب عید از
این روست و ظرف پر از آب با چند ماهی قرمز نمادیست از روزی حلال. گل بیدمشک
گل
بیدمشک نمادی است از اسپندارمذامشاسپند و گل نیز ویژه اسفند ماه است به
خصوص گل بیدمشک که از عطر خاصی نیز برخوردار است و در معطر ساختن فضای
خانه نقش بسزایی دارد. نارنج
نمادی
است از گوی زمین و هنگامیکه در ظرف آبی نهاده شده باشد، نمادی است از گوی
زمین در کیهان و گردش آن بر روی آب نمودار گذاشتن برجهای دوازده گانه و
تحویل سال است. علاوه بر اینها بر سر سفره زرتشتیان کاسهای پر از پالوده
خانگی و نیز کاسهای از خشکبار ترش مزه مانند برگه شفتالو، برگه زردآلو،
آلبالو و آلوچه را که قبلا در آب خیساندهاند، نیز میگذارند و نیز
مقداری پسته، فندق، بادام زمینی و تخمه را که قبلا خندان کرده و بو
دادهاند، داخل کیسهای به نام دولک میریزند و به عنوان آجیل نوروزی بر
سر سفره مینهند.
سـلیـمـان بـن عـمـرو گـویـد: شـنـیـدم حـضـرت صـادق (ع ) مـى فـرمـود: خـداى عـزوجـل اجـابـت نـکـنـد دعـائى کـه از روى دل غـافـل بـاشـد، پـس هـرگـاه دعـا کـردى بـه دل توجه کن و یقین داشته باش که اجابت شود.
مفهوم بیمار و مار در ایران
یادداشتی از دکتر شاهین سپنتا ( دامپزشک ) به نقل از وبلاگ ایشان در پاسخ به پیشنهادی برای جایگزینی سیمرغ بجای مار در نماد دارو و درمان و برای روشن شدن بن مایههای ایرانی نماد جهانی دارو و درمان جهت اطلاع و استفاده عموم بینندگان محترم با اندکی تلخیص بازخوانی میگردد :
مار» در نشان جهانی دارو و درمان که جامعه پزشکان، داروسازان و دامپزشکان با اندک تفاوت هایی آن را به کار می گیرند، یکی از نماد های آیین مهر است و با باورهایی که مار را از شمار « خرفستران » یا جانوران زیانکار اهریمنی می داند، ارتباطی ندارد.
مار در آیین مهر یک نماد بنیادی است و زیانکار و نامقدس و اهریمنی نیست. برای شناخت بهتر مفاهیم این نماد آیینی باید به جایگاه این نماد در آثار بازمانده از پیروان آیین میترا توجهی ویژه داشت.
در همه نگاره ها و پیکره های های « میترای گاو اوژن » که نمونه های فراوانی از آن در نیایشگاه های میترایی به دست آمده است، داستان « رستاخیز طبیعت به هنگام بهار » در صحنه ای که میترا به عنوان نماد خورشید به کنایه از بهار و به نشانه فناپذیر بودن زمستان، گاوی را از پای در می آورد، تکرار می شود. در این صحنه « مار » به عنوان نماد خاک یا زمین حضور دارد که به نشانه تجدید پذیر بودن زندگی از خون گاو می نوشد تا بارور شود و زمین برکت یابد
میترای گاو اوژن و ماری که از خون گاو زندگی می یابد
در آیین مهر، مرحله نخست از هفت مرحله روحانی نیز مقام « کلاغ » یا « پیک » است که مقام تازه واردان به آیین مهر بوده که به خدمت در مهرابه ها می پرداختند. نشان این مقام چوبدست یا عصایی بود که یک یا دو مار بر گرداگرد آن پیچیده بود.
نمادهای مار و چوبدست و جام مهری
در کنار کمان ستاره و نان مقدس ( درَاُنه ) در یک قطعه جواهر میترایی
همچنین در نگاره ها و پیکره های مربوط به « ایزد شیرسر » زروانی که به آیین میترا راه یافته است، ماری را می بینیم که بر گرداگرد اندامش حلقه زده است، در حالی که چوبدست یا عصایی را به نشانه « شهریاری بر زمین » به دست دارد. در این پیکره ها به وضوح نشانه هایی از عناصر چهارگانه طبیعت را می توان دید. شیر نماد آتش است و آتش هم نماد خورشید، جام یا پیاله یا سنگاب به نشانه قرابه ( hydria ) هایی که در مهرابه ها استفاده می شده به عنوان نماد آب ، و مار نماد زمین است و زمین مادر بارآور و زندگی بخش و پرورنده است که هرسال با بارش آسمان ها بارور می شود. بال های پیکره نیز نماد گذر زمان و گردش چهار فصل یا حرکت زندگی است. بر این پایه از این پیکره با صفاتی مثبت چون بارآور و زاینده یاد می شود
پیکره ایزد شیر سر، یافت شده در مهرابه « اُستیا »
به همراه خروس و چوبدست مهری
همین ویژگی ها به ایزد درمان بخش میان رودان « نین گیزیدا » نیز منتقل شده است و جنبه درمان بخشی او را در دو مار به هم پیچیده روی یک ظرف مذهبی « گودئا » می توان یافت.
نفوذ باورهای مهری در یونان باستان در حدی بود که در آمیختن استوره های یونانی و باورهای مهری موجب شد تا آسکِلِپیوس (Aesculapius ) ایزد پزشکی و درمان در استوره های یونان باستان برای این که فرمانروایی خود را در گستره دارو درمان بر زمین همواره حفظ کند، چوبدست مهری را که ماری بر آن تابیده است، در دست گرفت پس مورد بیشترین پرستش در میان ایزدان قرار گرفت، چنان که او را برابر با خورشید دانستند. همچنین دخترش « هیگیهیا » که واژه « Hygiene » یا بهداشت از نام او سرچشمه گرفتهاست ، و دو دختر دیگرش « مدیترینه » و «پاناسئا » که به ترتیب نمایانگر نیروهای بهداشت، پزشکی و درمان دردها هستند، به همراه مار تصویر می شوند.
« هیگیهیا » دختر آسکِلِپیوس
تاثیر باورهای مهری در طراحی و تکوین نماد دارو و درمان را در یکی از سنگ نگاره های برجای مانده نیایشگاهی در ویرانه های شهر باستانی اِفِسُس (Ephesus ) در آناتولی ( آسیای صغیر ) باستان که امروز به عنوان مرکز گردشگری و باستانشناسی در سه کیلومتری جنوب شهر « سلجوق » در استان « ازمیر » کشور ترکیه قرار دارد، می توان دید.
نماد دارو و درمان در شهر افِسُس
به این ترتیب، نشان جهانی دارو و درمان که ترکیبی از چند نماد مهری همچون مار ( به نشانه زمین بارور و زندگی زا )، جام ( به نشانه خون یا شراب مقدس یا آب سرچشمه زندگی ) بال ( به نشانه حرکت زندگی ) و چوبدست مهری ( به نشانه فرمانروایی زندگی بر زمین که در طرح جایگزین پیکر انسانی و جام نیز شده ) است، بن مایه ای ایرانی دارد که با گسترش آیین میترا و رسوخ آن در مسیحیت از سوی دیگر ملت ها نیز پذیرفته شده است و امروز سهم ایرانیان در حفظ و گسترش آن نباید از دیگر ملت ها کمتر باشد.
ادامه مطلب ...
رسـول خـدا (ص ) فـرمـود: (بـا پدر و مادر) نیکو رفتار باش و در بهشت جایگزین شو و اگر عاق و جفا کارى با آتش (دوزخ ) بساز.
باورشما در مورد ثروتمند شدن چیست؟
یک سوال ساده که شما باید بدون معطلی پاسخ بدهید؛ در زندگی چه چیزی برای شما مهم تر است؟ اگر این سوال را از دوستان خود نیز بپرسید آن ها هم همین جواب شما را می دهند؛ درست است، پول. با درست و غلطش هم کاری نداریم اما این آرزوی همه ماست که پولدار شویم تا به تمام آرزوهای مان برسیم. بعضی می خواهند از نظر مالی راحت باشند، هرگز نگرانی مسائل مالی را نداشته باشند، آن قدرپول می خواهند که نیازمند کار اضافه نباشند و بعضی می خواهند خانواده شان امنیت اقتصادی داشته باشد یا قرض های شان را پس بدهند، گروهی دیگر می خواهند با آن اتومبیل بخرند یا خانه رویایی شان را بسازند، آن ها می خواهند توانایی رفتن به مسافرت های هیجان انگیز را داشته باشند یا این که می خواهند با این پول در بهترین دانشگاه ها تحصیل کنند. به هرحال فرقی نمی کند که آن ها چه می خواهند، مهم تر این است که همه ما می خواهیم ثروتمند شویم اما چرا این اتفاق نمی افتد و پول درآوردن برای بسیاری از افراد کار سختی است اما بعضی ها بسیار راحت پول درمی آورند؟ روان شناسان اعتقاد دارند یکی از مهم ترین دلایل به موفقیت نرسیدن بیشتر افراد در رسیدن به آرزوی ثروتمند شدن خود، این است که آن ها باورهای غلطی در مورد ثروتمند شدن دارند. باورهای غلط و انرژی منفی ای که در ناخودآگاه نهادینه می شود و آن ها تا آخر عمر در حسرت ثروتمند شدن می مانند.
تست پارو
حتما شما هم مثل ما در حال کنکاش باورهای خود هستید و گیج شده اید که کدام غلط است و کدام درست؟ شاید هم می خواهید بدانید مرز میان غلط و درست در باورهای پولی چیست؟ روان شناسان کار را برای شما کمی ساده تر کرده و یک آزمون تهیه کرده اند. بهتر است ابتدا به این آزمون که به نام پارو معروف است پاسخ دهید تا بگوییم در مرحله بعد باید چه کار کنید. ابتدا 12 جمله زیر را که در مورد پول و ثروت نوشته شده است، تکمیل کنید تا اجزای کلیدی برنامه ریزی ناهشیارانه شما، آشکار شود:
1. مردم با پول..... هستند.
2. پول باعث می شود مردم.....
3. من پول بیشتری داشتم اگر.....
4. والدین من همواره فکر می کنند پول می تواند.....
5. پول باعث می شود تا.....
6. می ترسم اگر پول بیشتری داشتم.....
7. پول..... است.
8. من فکر می کنم پول.....
9. برای آن که پول بیشتری داشته باشم، نیاز دارم تا.....
10. اگر من به راستی ثروتمند بودم، شاید.....
11. بزرگ ترین ترس من درباره پول..... است.
12. پول..... است.
* دور تمام اعتقادات ناهشیار خود درباره پول که ممکن است شما را عقب نگه دارد، خط بکشید؛ حتی اگر بدون هیچ شبهه ای برای شما صحیح باشد.
* این تمرین را به صورت روزانه حداقل به مدت یک هفته انجام دهید. ممکن است برنامه های عمیق تری را پیدا کنید که زمان بیشتری برای آشکار شدن، نیاز داشته باشد.
اگر شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که این باورهای غلط که البته ناهشیارانه هم هستند، تمام وجودتان را گرفته است بهتر است برای اصلاح خود از یک پارو کمک بگیرید. نه اشتباه نکنید، نیاز نیست پارویی بخرید و پارو بزنید بلکه فقط باور کنید که شما یک پارو دارید، یک پارویی بی مصرف که مدام در دست شماست و مزاحم موفقیت شما. پس فهرستی از بیشترین اعتقادات منفی درباره پول را که در تمرین قبلی کشف کردید، تهیه کنید سپس به جای کلمه پول، کلمه پارو را در هر یک از جملات، در فهرست خود قرار دهید. توجه کنید آیا جمله ها هنوز برای شما، احساسی ایجاد می کنند و اهمیت دارند؟! کار سختی نیست، به این چند مثال توجه کنید:
* عشق ورزیدن به پارو ریشه همه شیطنت هاست.
* پاروها روی درختان رشد نمی کنند.
* من احساس گناه می کنم، زیرا پارو های بیشتری از آن چیزی که پدرم داشت، دارم.
به یاد داشته باشید طرحی که در اینجا بیان شده، بار احساسات ناشی از عقایدی که نسبت به پول دارید را به آسانی محو می کند. مهم نیست که به راستی آن ها را باور داشته یا نداشته باشید، مهم این است که آن جمله ها برای شما چه معنی می دهند و چه احساسی ایجاد می کنند. خب، شما چه چیزی را کشف کرده اید؟ آیا اعتقادات و تداعی های شما در مورد پول، مانند کسانی است که برای فقیر ماندن برنامه ریزی شده اند یا برای ثروتمند بودن؟!
گاهی ذهن ما پر است از عقاید و باورهای اشتباه و غلط؛ عقایدی که نه تنها مانع پیشرفت و موفقیت ما در رسیدن به رویاهای مان می شوند بلکه درون ما را پر از نفرت، حسرت، کینه و استرس می کنند. روان شناسان رفتاری اعتقاد دارند اگر می خواهید به رویاهای تان برسید و موفق شوید ابتدا باید به آن چیزی که می خواهید ایمان داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید اما بدون هیچ شک، تردید و انرژی منفی ای؛ پس برای پولدار شدن باید ابتدا باورهای غلط در این مورد را پیدا کنید، در وجودتان ریشه کن کنید، از صمیم قلب آن را بخواهید و برای رسیدن به پول تلاش کنید. حتما می پرسید که این آگاهی چه سودی برای شما دارد؟ با بالا بردن آگاهی خود از عقایدمان درباره پول، می توانیم احساس، هیجانات و رفتارها را هنگام سر و کار داشتن با پول درک کنیم و با تغییر دادن آن ها تاثیر احساسی که پول بر زندگی ما دارد را تغییر بدهیم. حالا برخی از باورهای متداول مردم که باعث می شود پول زیادی در زندگی به دست نیاورند را برای تان مثال می زنیم.
مفسده ای به نام پول
پول چرک کف دست است، پول خوب نیست، پول زیادی فساد می آورد، پول آدم را به گناه می کشاند، پول زیادی دوری می آورد، طمع و حرص پول از پا درآوردش و... اگر بخواهیم از این مثال هایی که بین ایرانی ها رایج است بیاوریم، طوماری می شود. بیشتر ایرانی ها از همان ابتدا با این تفکرات بزرگ می شوند و چه بخواهند و چه نه، روی تلاش آن ها برای کسب پول و همچنین میزان انگیزه شان تاثیر می گذارد. باور داشته باشید پول ذاتا چیز بدی نیست و تلاش شما برای کسب پول گناه نیست بلکه این نحوه استفاده و همچنین نحوه کسب پول است که می تواند خطرناک و گناه باشد.
... و یک لیست بلند بالای دیگر
این ها که گفتیم تنها شرح چند باور غلط بود اما این ها تنها باورهای غلط شما در مورد پول نیست. برای این کار ماه ها فرصت لازم است تا باورهای خود را شناسایی کنید و در پی چاره برای رهایی از این احساسات باشید. در مورد اغلب ما، آن دسته از روش های ذهنی که از جایی (چه کسی می داند از کجا) انتخاب می کنیم، با گذشت زمان تنها باعث وارد کردن زیان و نه کسب پول برای مان بوده اند؛ تغییر روش ذهنی، همیشه آسان نیست؛ تنها کافی است از یک شخص سیگاری بپرسید اما تغییر این روش ها امکان پذیر است و نخستین گام، شناسایی این باورهای ذهنی غلط است و قدم بعدی شناسایی روش هایی است که باید اتخاذ شود.
دو دوتا پنج تا هم نمی شود
تصور کنید که یک قلک دارید و هر روز مقداری پول در آن می ریزید و خوشحال هم هستید که کلی پول پس انداز کرده اید اما این یک احساس غلط و شادی کاذب است. شما یک بازی را شروع نکرده، باخته اید. علت آن هم این است که توپ را محکم در دستان تان گرفته و فرصت گل زدن را نه تنها از خود که از تیم تان هم گرفته اید. برای ثروتمند شدن تنها پس انداز کردن کافی نیست بلکه پس انداز وسیله پول سازی شماست. شما باید بتوانید دودو تای خود را به 5 و شاید هم به 10 برسانید. بهتر است به جای اینکه از پول تان به عنوان وسیله ای برای فخرفروشی استفاده کنید آن را در راهی خرج کنید که یا خودتان لذت ببرید یا برای تان پول ساز باشد. هر چه بیشتر پول تان را خرج کنید و لذت بیشتری ببرید به احساس پولدار بودن نزدیک می شوید و با این احساس ثروتمندتر می شوید و دیگران را هم ثروتمندتر خواهید کرد.
می ترسم پولم از دستم برود
گروهی از افراد که البته به صفت خسیس بودن مشهور هستند، پول خود را خرج نمی کنند چون اعتقاد دارند پول دیگر باز نمی گردد و از بین می رود. باید این باور غلط را از خود دور کنید و اعتقاد داشته باشید پول، پول می آورد پس تا می توانید پول خرج کنید البته با برنامه ریزی و بجا و سعی کنید ترس از دست دادن آن را از خود دور کنید. به منظور این که سوالی درباره محدودیت های اعتقادی خودتان پیرامون پول داشته باشید، این تمرین ساده را که از کتاب پاتریسیا رمیلی تحت عنوان «پول رهایی بخش» است انجام دهید. این کتاب براساس این طرح است که زمانی که شما تمام اعتقادات فرهنگی درباره چه کاری کردن و چه کاری نکردن را دور ریختید، پول به سادگی یک ابزار است که ما می توانیم از آن استفاده کنیم، تا زندگی راحت تر شود و به هدف های مان سریع تر برسیم. بنابراین چیزی که درباره پول حقیقت دارد، درباره باقی ابزار هم حقیقت دارد.
منبع:www.irangrand.com
رسولخدا (ص ) فرمود: منافق بمانند تنه درخت خرما است که صاحب آن بخواهد در قسمتى از ساختمانش از آن بهره مند گردد و در آنجا که خواهد (بواسطه کجى ) قرار نگیرد، پس بـجـاى دیـگـرش بـرد (آنـجـا نـیـز) قـرار نـگـیـرد، و سـرانـجامش اینست که آنرا به آتش بسوزاند.
تصاویری برای بازی با چشم
با سلام خدمت شما دوستان و بازدیدکنندگان گرامی من میخوام در این قسمت از وبلاگ تصاویری رو قرار دهم که خطای چشم انسان را به وضوح مشخص میکند.بعضی از این عکس ها جالب ترین در نوع خود میباشند.من یکی از این عکسها رو در صفحه اصلی وبلاگ قرار دادم و برای پرهیز از سنگین کردن صفحه اصلب بقیه رو در ادامه مطلب قرار دادم.
بهتره پر حرفی نکنم.برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید
ممنون میشم اگر نظر بدید
با تشکر
خطهای افقی تصویر زیر همه موازی هستند.دقیق توجه کنید
امـام صـادق عـلیـه السـلام روایـت شـده کـه امـیـرالمـؤ منین علیه السلام در ضمن سخنى از (سخنان ) خود فرمود: هر کار (ى که از) برادر دینى خود (سرزند آن ) را ببهترین وجه آن حـمـل کـن ، تـا کـارى کـنـد کـه راه تـوجـیـه را بر تو ببندد، و هیچگاه بسخنیکه از (دهان ) بـرادرت بـیـرون آیـد گـمـان بـد مـبـر، در صـورتـیـکـه بـراى آن سـخـن محمل خوبى مییابى
شــرح حدیث :
مـقـصـود ایـن اسـتـکـه هر گفتارى یا کردارى از برادر دینى سرزند که داراى دو وجه است یـکـى نـیـک و یـکـى بـد، بـایـد تـا آنـجـا کـه مـقـدور انـسـان اسـت آنـرا حـمـل بـر وجـه نیک کند گر چه احتمال طرف دیگر را هم بدهد و تجسس و وارسى کردن هم جـایـز نـیـسـت و خـداونـد از آن نـهـى فـرمـوده ، مـگـر آنـکـه راهـى بـر حمل وجه نیک بدست نیاورى یا آنرا بر تو ببندد
۶تذکر بیل گیتس به دانش آموزان
بیل گیتس رئیس اسبق مایکروسافت از بزرگترین ثروتمندان جهان در یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا خطاب به دانش آموزان گفت:در دبیرستان خیلی از چیزها را به دانش آموزان یاد نمیدهند.او شش اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمیگیرند بیان کرد.
اصل اول:در زندگی همه چیز عادلانه نیست.بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
اصل دوم:دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قائل نیست.در این دنیا از شما انتظار میرود که قبل از آنکه به خودتان احساس خوبی داشته باشید کار مثبتب انجام دهید
اصل سوم:پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد.به همین ترتیب قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
اصل چهارم:اگر فکر میکنید معلم شما سخت گیر است سخت در اشتباه هستید.پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سخت گیر تر از آموزگارتان هست.چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
اصل پنجم:آشپزی در رستورانها با غرور و شاءن شما تضاد ندارد.پدریزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند.از نظر آنها این کار یک فرصت بود
اصل ششم:اگر در کارتان موفق نیستید والدین خود را ملامت نکنید.از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید
منبع حدیث:اصول کافی
منبع متن اصلی:کتاب امروز اولین روز است.اثر:خدیجه پاپوش-محمدرضا باقی آبادی
نظر یادتون نره
حضرت باقر علیه السلام فرمود: در کتاب على علیه السلام استکه : سه خصلت استکه هـر کـه دارا بـاشد نمیرد تاوبال آنرا ببیند: ستم ، و قطع رحم ، قسم دروغ که بدان با خـدا بـجـنـگ رود، و هـر آیـنـه آن طـاعـتـیکه ثواب و اجرش زودتر برسد صله رحم است ، و بـراسـتـى (چه بسا) مردمیکه از حق روگردانند و با هم پیوند کنند (و صله رحم کنند) پس امـوالشـان زیـاد شود و ثروتمند گردند. و بدرستیکه قسم دروغ و قطع رحم خانه ها را ویـران و خـالى از اهـل و خـانـمـان کـنـد، و خـویـشاوندى را از جابر کند، و از جاى برکندن خویشى مایه قطع نسل گردد.
لقمه ته ظرف
افق های دور را برای رسیدن به اهداف باید در نظر گرفت.سنجاب برای پریدن شاخه های بالا را در نظر میگیرد تا به راحتی روی شاخه پایین فرود آید.
اگر به اهدافمان ایمان داشته باشیم رسیدن به آنها قطعی است.اما باید هدف ها را اولویت بندی کرد تا راه رسیدن به آنها را ساده گردد.
برای دستیابی به اهداف بزرگ باید از تغییرات جزئی شروع کرد.هر حرکتی هرچند کوچک در مسیر تعالی گامی بزرگ است.
همیشه باید به هدف اندیشید و حرکت کرد تا پیشرفت خوب صورت گیرد.
بنا به دلایلی ممکن است به هدف نرسید ولی نرسیدن به هدف شکست نیست بلکه فرصتی است طلایی که به کمک آن با ابتکار و خلاقیت میتوان در مسیر موفقیت گام برداشت.
از ادیسون سوال شد تو ۲۰۰۰ بار برای اختذاع برق شکست خوردذی و نا امید نشدی!او گفت نمیدانم چرا میگویید شکست؟من اکنون دو هزار راه میدانم که به وسیله آن نمیتوان جریان الکتریسیته تولید کرد ولی شما چه میدانید؟
خوب بپرسیم تا جواب مناسب دریافت کنیم.
قبل از آنکه برای حل مسئله ای اقدام کنیم باید برای حل آن تفکر کنیم ولی مطمئن شویم که مسئله ای وجود دارد.گاهی مسائلی ذهن ما را مشغول میکنند که اصلا اتفاق نمی افتند!نباید در قضاوت عجله کرد ممکن است دریافت ما از یک موضوع با واقعیت آن همخوانی نداشته باشد.بهترین تصمیم ها و قضاوت ها سنجیده ترین آنهاست.
فرصت ها همیشه وجود دارند.فقط نوع نگاه ما است که بعضی را میبینیم و بعضی را از دست میدهیم.همیشه همه چیز به میل ما نیست.پس باید با اعتماد به نفس برای آنچه میخواهیم تلاش کنیم.از سختی ها نمیهراسیم.از اشتباهات پند بگیریم و از فرصت ها استفاده کنین.
برای رسیدن به موفقیت ناهمواری های زیادی در پیش رو هست.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
با موفقیت ها نباید چانه زد این درس مهمی است که باید از زندگی گرفت.
باید وسعت دید داشت و عجولانه و سرسری از کنار موقعیت ها نگذشت
موفقیت خود را در گرو موفقیت دیگران و نفع خود را در منفعت دیگران بدانیم
توانایی های دیگران را نباید دست کم گرفت.نقاط قوت باید تقویت گردد.هرکس را بهر کاری ساخته اند.باید به دیگران فرصت داد و هیچ کس را دست کم نگرفت.
در مسیر موفقیت گاهی لازم است توسط دیگران ارزیابی شویم تا به نقاط ضعف خود پی ببریم
انسان موفق کسی هست که از هر موقعیتی برای افزایش آگاهی های خود استفاده کند.
پرسیدن عیب نیست.ندانستن عیب هست.
اگر کار هوشمندانه ای انجام میدهیم هیچ اشکالی ندارد که ما را احمق بدانند.
در مورد این مطلب نظر بدین
عـلى بـن الحـسـیـن عـلیـهـمـا السـلام فـرمـود: خـداى عـزوجـل دلهـا و پـیـکرهاى پیغمبران را از طینت (گل و سرشت ) علیین آفرید، (اندازه گیرى کـرد) و دلهاى مؤ منین را هم از آن طینت آفرید و پیکرهاى مؤ منین را از پائین تر از آن قرار داد (آفـریـد) و کـافران را از طینت سجین آفرید، هم دلها و هم پیکرهایشان را، آنگاه این دو طـیـنـت را (هنگام خلقت آدم ) ممزوج ساخت ، بهمین جهت از مؤ من کافر متولد شود و کافر مؤ من زایـد (زیـرا فـرزنـدان آدم اسـتعداد این دو مرتبه را پیدا کردند) و نیز بهمین سبب بمؤ من گـناه و بدى رسد و بکافر ثواب و نیکى (زیرا طینت هر یک از آنها بطینت دیگرى ممزوج اسـت )، پس دلهاى مؤ منان بدانچه از آن آفریده شده گرایند و دلهاى کافران بدانچه از آن آفریده شده تمایل کنند
معمای جالب بیل گیتس برای استخدام در مایکروسافت
دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد. ( لطفا به شکل زیر نگاه کنید) ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند ( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.
این معما را بیل گیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند. حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟
یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.
توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد. آنها را فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است