گفته جالب آیت الله جوادی آملی در مورد قانون و ربا در ایران

گشاده رویی دوستان را با انسان مآنوس میگرداند

امام علی علیه اسلام


گفته جالب آیت الله جوادی آملی در مورد قانون و ربا در ایران

.

مهر: آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی ظهر پنجشنبه در دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: اولین مسئله ای که مجلس باید به آن اهتمام داشته باشد موقعیت شناسی است و نمایندگان باید نسبت به جایگاه خود واقف باشند که وظیفه مجلس قانون شناسی است نه قانون گذاری، چراکه قانون گذاری فقط از سوی خداوند انجام می شود.

وی با بیان اینکه مجلس صراط نیست بلکه سراج است‏، تصریح کرد: وقتی خداوند همه چیز را آفریده است، فکر بیگانه بشر چگونه می تواند قانون وضع کند؟

این مرجع تقلید تاکید کرد: بشر تنها می تواند قانون را بشناسد، چون مواد اولیه قانون از منبع گرفته می شود و مفاهیمی چون عدالت، استقلال و... جزو مبانی هستند که مواد قانونی از آن سرچشمه می گیرد.

آیت الله جوادی آملی وجه تمایز نظام اسلامی با غیراسلامی را در استخراج مبانی از منبع عنوان کرد و گفت: ما در هر بخشی نیاز به یک منبع الهی داریم و هیچ علمی، قوانین بشری را تایید نمی کند.

استاد برجسته حوزه گفت: البته از نظر شکلی بین وضع قانون در تفکر الهی و الحادی شباهتی وجود دارد ولی تفاوت آن در وضع قانون بر اساس توجه به منابع است.

این مرجع تقلید با بیان تعریفی از عدل گفت: در نظام غیر الهی چیزی به نام منبع وجود ندارد که به آن استناد کنند بنابراین وقتی حزب الله از مرزهای خود دفاع می کند آنها را تروریست می نامند.

آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم رفع مشکلات مردم و نقش مجلس در راستای رفع موانع تولید از وضعیت موجود بانک ها و ارائه تسهیلات با سود زیاد ابراز گلایه کرد و گفت: این بانک ها سودهای کلانی از مردم دریافت می کنند و در حال حاضر 80 درصد مردم با وام و ربا بسر می برند و باید برای اقتصاد ربا فکری شود.

وی پرداخت وام با سودهای کلان را به ضرر تولید ملی دانست و اظهار داشت: ما به هر کسی در مورد این وام ها و تولید گفتیم، گفت که این وام ها برای تولید صرف نمی کند.

وی ادامه داد: وقتی تسهیلات بانکی با سود 20 درصد ارائه می شود این سودها بعد از 5 سال 100 درصد می شود و چیزی برای کسی که وام گرفته نمی ماند و شخص باید تا آخر عمر بدهکار باشد و چه بسا جای او در زندان باشد.

آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: ما خودمان را فریب ندهیم؛ ما مثل کسی که قلبش 80 درصد از کار افتاده و با 20 درصد کار می کند هستیم. تعارف هم نکنیم، با 20 درصد زنده ایم و 80 درصد با ربا بسر می برند.

این مرجع تقلید با ابراز تاسف از اختلاس 3 هزار میلیارد تومان و اختلاس دیگر در مورد بیمه اظهار داشت: این کشور به زحمت و با دعای امام زمان(عج) زنده است.

وی با اشاره مجدد به ماهیت مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: ما منبع را کنار گذاشتیم و خیال می کنیم که کار مجلس قانون گذاری است در صورتی که قانون گذاری فقط کار خداوند است.

مجلس پیگیر کارهای اساسی مردم است

رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در این دیدار با ارائه گزارشی از نحوه تشکیل کمیسیون های مجلس اظهار داشت: مجلس نهم از بعد تخصصی از غنای خوبی برخوردار است و افراد باتجربه که سابقه مسئولیت های اجرایی داشته اند در مجلس حضور دارند. به گونه ای که مجلس نهم با شادابی فعالیت خود را آغاز کرده است.

علی لاریجانی مهمترین رویکرد مجلس نهم را پیگیری کارهای اساسی مردم دانست و تاکید کرد: در 8 دوره مجلس شورای اسلامی برابر 70 سال قبل از آن در مجلس، قانون به تصویب رسیده و ما به دنبال این هستیم که پیگیر امور اساسی مردم باشیم.

به گفته وی توجه به اشتغال و مهار تورم از مسائل مهمی است که در دستور کار مجلس قرار گرفته است و ما سعی می کنیم از نظرات افراد صاحبنظر در بخش های مختلف استفاده کنیم.

 

منبع : سیمرغ

بازنشر : ایران گراند

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

مومن سکوت میکند تا سالم بماند و سخن میگوید تا سود ببرد 

امام سجاد (ع)


نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

 مطمئنا همه شرکت های موفق استراتژی های خاصی را برای نام گذاری و یا انتخاب برند خود و کالاهای شان دارند. برخی از آنها به طور مشخص دلایل نامگذاری شان را اعلام کرده اند و برخی هم تا کنون سخنی در این مورد نگفته اند. در دنیای فناوری هم دلایل فرآوانی برای نام های مختلف ذکر می شود، اما کمتر جایی درباره دلایل اصلی این نامگذاری ها صحبت می شود.

 

احتمالا شما هم شنیده باشید که نام شرکت google از یک عدد بسیار بزرگ ریاضی که googol نامیده می شود، گرفته شده. یا اینکه Microsoft ترکیبی از دو عبارت microcomputer و software است.

 

خب به نظرتان داستان نام هایی مانند تویتر و آندروید و... چه می تواند باشد؟ با ما در ادامه مطلب همراه باشید.

 

Twitter

اسم تویتر توسط یک کلاه انتخاب شد! داستان از این قرار است که گروهی از کارکنان Odeo - استارت آپ یک پادکست که تویتر از آنجا آغاز شد - در یکی از جلسات بارش افکار شان به دنبال نامی برای یک سیستم خبررسانی می گشتند که نشان دهنده حالت وزوز کردن موبایل دورن جیب هنگام دریافت پیام جدید باشد.

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

آنها در انتها به دو نام Jitter و Twitter رسیدند. سپس تصمیم گیری برای انتخاب نام را توسط دو کاغذ به کلاه قاضی واگذار کردند. به همین دلیل است که امروز به جای اینکه بگوییم چند جیت جدید داشتم، می گوییم چند تویت جدید داشتم!

 

 

Android

ظاهرا اندی روبین ، از بنیانگذاران و مدیرعامل سابق آندروید علاقه بسیار زیادی به روبات ها دارد. نیک سیرز یکی دیگر از بنیان گذاران این پلتفرم می گوید:«هنگامی که شما دور و بر اندی و روبات هایش می پلکید باید خیلی مواظب باشید».

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

Yahoo

بنیانگذاران یاهو، دیوید فیلو ، جری یانگ این پروژه را هنگامی که دانشجوی دکتری دانشگاه استنفورد بودند، شروع کردند. اصل این پروژه، دسته بندی و لیست کردن لینک های مفید موجود در وب، با نام اولیه «راهنمای جری و دیوید برای جهان گسترده وب» بود. اگر چه نام دقیقی است، اما اصلا جذاب نیست.

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

Yahoo در حقیقت سر نام عبارت Yet Another Hierarchical Officious Oracle است که می توان آن را تقریبا «باز هم یکی دیگر از سلسله مراتب دانشمند فضول» معنی کرد?.? خود شرکت هم می گوید که دلیل آنها برای انتخاب این نام، چنین تعریفی بوده است?:? جسور، ساده دل، ناهنجار?!?

 

 

Adobe

بنیانگذاران ادوب، جان وارنوک و چاک گسچک در اواخر دهه ?? و اوایل دهمه ?? برای شرکت زیراکس در شهر لوس آلتوس کار می کردند. نهر ادوب هم از میان این شهر می گذرد!

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

طبق گفته های ویکیپدیا، ادوب نام یکی از خانه های اشرافی قرن نوزدهم بوده که در کنار این رودخانه ساخته شده است. با این احوال به نظر می رسد که نام این کمپانی برگرفته از آن ساختمان و یا این نهر آب است.

 

 

BlackBerry

برخلاف باور عموم، شباهت دکمه های این دستگاه با دانه های توت دلیل این نامگذاری نیست. نام BlackBerry یک انتخاب کاملا تجاری بوده است. تیم ارتباطات شرکت درمورد آن چنین می گوید:

RIM به دنبال یک نام مشخص، به یاد ماندنی و سرگرم کننده بود? که به صورت بین المللی هم قابل استفاده باشد و برای همه کاربران جذابیت داشته باشد. ?به همین دلیل شرکت تصمیم گرفت به جای یک کلمه توصیفی و یا اختراعی، از این کلمه ملموس استفاده کند که وجود خارجی دارد?.?

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

 

 

Apple

اپل هیچ داستان تایید شده ای ندارد. شما می توانید هر یک از این شایعات را که برای تان جالب تر بودند انتخاب کنید: 

استیو جابز تابستان ها در باغ های سیب اورگان یا کالیفرنیا کار می کرده و سیب های خوب و قابل تقدیری هم پرورش می داده است. 

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

استیو جابز علاقه فراوانی به گروه بیتلز دارد! 

استیو درخواست ثبت شرکت اش را با سه ماه تاخیر آماده می کرده و تصمیم می گیرید اگر هم دانشکده ای هایش قبل از ساعت ? بعد از ظهر نام مناسبی را پیشنهاد ندهند، شرکت اش را کامپیوتر های اپل (Apple Computers) بنامد. 

استیو جابز می خواسته تا شرکت اش را از تصورات بغرنج، دست نیافتنی و سردی که توسط دیگر شرکت های کامپیوتری آن زمان ایجاد شده بود، دور کند.

 

 

Nintendo

این نام از سه کلمه ژاپنی Nin و ten و do تشکیل شده است. معنی این کلمات به ترتیب عبارت است از: «ما با تمام تلاش مان کار می کنیم» - «ما به بهترین شکلی که می توانیم انجامش می دهیم» و «در انتظار نتیجه می نشینیم»

نینتندو کوتاه شده شعار و نام کارخانه سازنده اش است. چه کسی تصور می کرد که یک غول دنیای بازی های کامپیوتری چنین نام شاعرانه ای داشته باشد؟

نام شرکت‌ها از کجا آمده؟

منبع:http://zappy.blogfa.com/

۱۰کشوری که تابحال اسم شان را نشنیده اید!!

 داود بـن زربى گوید: من در مدینه بیمار سختى شدم ، و خبر آن به حضرت صادق (ع ) رسـیـد، پـس بـمن نوشت : خبر بیماریت بمن رسید، پس یکصاع (تقریبا سه کیلو) گندم بـخـر، سـپـس بـپشت بخواب و آن گندم را روى سینه ات بریز و پهن کن بهر گونه که ریخت و بگو: (((اللهم انى اسئلک باسمک الذى اذا سئلک به المضطر کشفت ما به من ضر و مـکـنـت له فـى الارض و جـعـلتـه خـلیـفـتـک عـلى خـلقـک ان تـصـلى عـلى مـحـمـد و آل مـحمد و ان تعافینى من علتى ))) سپس برخیز و درست بنشین و گندمها را از اطراف خود جمع کن ، و (دوباره ) همان دعا را بخوان و آنرا بچهار مد (که هر مدى تقریبا ده سیر است ) تـقـسیم کن ، هر قسمتى را بمسکینى (و مستمندى ) بده و همان دعا را بخوان . داود گوید: من دسـتـور آن حـضـرت را انجام دادم (و آنقدر زود اثر گذاشت که همانساعت بیماریم برطرف شد) و گویا از بند آزاد شدم ، و بسیارى از مردم آنرا انجام داده اند و از آن سود برده اند.  

 

۱۰کشوری که تابحال اسم شان را نشنیده اید!!

 

در جهان تعدادی کشور بسیار کوچک است که شاید تاکنون اسم آن ها را هم نشنیده باشید. کشورهایی که شاید کوچک و جمعیت کمی داشته باشند، و این باعث شده باشد که درباره آنها چیزی ندانید. در اینجا ما ده مورد از آنها را به شما معرفی می کنیم:

1. ناگورنو کاراباخ

جمعیت : ۱۱۰۰۰۰

مساحت : ۴۴۲۴۱۰۲ مایل مربع

مرکز : استپاناکرت

این جمهوری بین ارمنستان و آذربایجان قرار دارد، اما این کشور به هیچ کشور دیگری وابسته نیست، در جایی که ۹۵ درصد از جمعیت ارمنی است و ما بقی یونانیان و کردها هستند.

۲٫ جزایر پیتکرن

جمعیت : ۵۰

مساحت : ۱۸ مایل مربع

مرکز : آدم هوستون

جزایر پیتکرن یک مجمع الجزایر آتشفشانی شامل چهار جزیره، که قبلا مستعمره انگلیس بودند، می باشد. زبان رسمی آنها انگلیسی و تاهیتی است. در سال های اخیر کلیساهای این جزیره را بسته اند چرا که تنها هشت نفر در هر هفته برای عبادت به آنها مراجعه می کردند. همچنین این جزیره فقط یک رستوران دارد.

۳٫ جزایر کوک

جمعیت : ۱۹۵۶۹

مساحت : ۹۱ مایل مربع

مرکز : Avarua

جزایر کوک سالانه پذیرای ۹۰۰۰۰ گردشگر است.بنابراین گردشگری صنعت و منبع اصلی درآمد ساکنانش است. از دیگر منابع درآرمد صادرات غذاهایی دریایی و میوه می باشد.

۴٫ توکلائو

جمعیت : ۱۴۱۶

مساحت : ۵ مایل مربع

مرکز : ندارد

توکلائو یک کشور با حداقل درآمد در جهان است. بنابراین، مردمانش بیشتر با کمک های نیوزیلند زندگی می کنند. ۹۶% از جمعیت توکلائو مسیحی هستند.

۵٫ جزیره من (مرد)

جمعیت : ۸۰۰۸۵

مساحت : ۳۳۹ مایل مربع

مرکز : داگلاس

جزیره ما بین بریتانیا و ایرلند، در دریای ایرلند است. منبع اصلی در آمد آنها بانک دریای و گردشگری است.

۶٫ Guernsey

جمعیت : ۶۵۵۷۳

مساحت : ۳۰ مایل مربع

پایتخت : سنت پیتر پورت

جزیره ای پر از صخره های شیب دار، به خصوص در جنوب آن، که مکانی مناسب برای دامپروری و باغبانی را به وجود آورده است. این جزیره مقصد توریستهای دوست دار طبیعت و پرندگان است. آب هوای این منطقه تقریبا مدیترانه ای و درجه حرارت آن به ندرت به زیر صفر و در تابستان ها هم کمتر به بیش از ۲۰ درجه می رسد، در نتیجه این جزیره مکان مناسبی برای رشت درخت سرو، موز و نخل است.

۷٫ کومور

جمعیت : ۷۹۸۰۰۰

مساحت : ۸۶۳ مایل مربع

مرکز : Moroni

کومور یک کشور جزیره ای در آفریقا ، بین موزامبیک و ماداگاسکار در اقیانوس هند واقع شده است. زمانی یک مستعمره فرانسه بود و در حال حاضر حدود ۳۰۰٫۰۰۰ نفر فرانسوی در کومور زندگی می کنند. ۹۸ درصد از جمعیت این کشور مسلمان است.

۸٫ تووالو

جمعیت : ۱۲۳۷۳

مساحت : ۱۰ مایل مربع

مرکز : فونافوتی

تووالو کشوری جزیره ای در اقیانوس آرام است. این جزیره که در گروه جزایر پلی نزی قرار دارد، سابقا جزایر الیس نامیده می شده است. این کشور در قرن نوزدهم میلادی مستعمره انگلیس شد و در سال ۱۹۷۸ استقلال خود را به دست آورد. حکمران را ملکه انگلیس با پیشنهاد نخست وزیر تووالو انتخاب می کند. مجلس نمایندگان این کشور ۱۵ کرسی دارد که نمایندگان آن با رای مردم برای دوره ای چهار ساله انتخاب می شوند. این کشور که تماما مسطح است، هیچ نقطه ای با ارتفاعی بیش از ۴٫۵ متر ندارد. به همین دلیل مسئله گرم شدن جهانی به معضلی مهم برای این کشور تبدیل شده است.

۹٫ نائورو

جمعیت : ۱۴۰۱۹

مساحت : 2 مایل مربع

مرکز : آرون

نائورو زمانی مستعمره امپراطوری آلمان بود. پارلمان ۱۸ نفره با رأی تمامی افراد بالغ هر سه سال انتخاب می‏گردد. مردم در ماههای نوامبر تا فوریه به جمع آوری آب باران می پردازند زیرا آب شرب در این کشور بسیار کمیاب است. در این کشور نیروی مسلحی وجود ندارد و استرالیا مسئول دفاع از نائورو است.

۱۰٫ وانواتو

جمعیت : ۲۴۳۳۰۰

مساحت : ۴۷۰۶ مایل مربع

پایتخت : پورت ویلا

در این جا ۹۰ درصد مردم به فروش ماهی برای گذاران زندگی مشغولند و ۸۰ درصد از جمعیت در روستاهای دورافتاده زندگی می کنند. غواصی از جاذبه های اصلی توریستی است. صادرات وانوآتو را نارگیل، ماهی و کاکائو تشکیل می دهند و یسلاما، انگلیسی و فرانسوی از زبانهای رسمی به حساب می آیند.

 

منبع : سیمرغ دات کام 

 


 

مطالب مرتبط: 

  1. نکات زیبا و سخنانی جالب از کوروش کبیر 
  2. ماجرای واقعی و ترسناک 
  3. فرضیه علمی در مورد بدن جن 
  4. عجیب ترین خانواده در ایران 
  5. مفهوم بیمار  و مار در ایران 
  6.  عجیب ترین جاذبه های توریستی جهان 
  7. عجایب علم نجوم 
  8. تاریخچه فضانوردی 
  9. دو مطلب از عجایب جهان 
  10. صومعه بتل یکی از سه کلیسای ترسناک

ضرب المثل های حقوقی

هـر کـه خـشـمـى را فـرو خـورد کـه بـتـوانـد آن را اعمال کند (و از طرف خود انتقام بگیرد)، خدا روز قیامت دلش را از رضاى خود پر کند.

امام صادق علیه السلام
 


ضرب المثل های حقوقی


 1_قانون سه روز پیرتر از دنیاست (استونی)

2_قلم و جوهر بهترین شهودند (پرتقالی)

3_ قضاوت باید گوش بزرگ و دست کوچک داشته باشد (المانی)

4_حقیقت ، دختر زمان است  (ایتالیایی)

5_قانون غالبا دندان خود را نشان میدهد ولی گاز نمی گیرد (انگلیسی)

6_حقیقت سنگین است ، لذا عده ای معدود حاضرند انرا حمل کنند (عبری)

7_حقیقت را میتوان خم کرد ولی نمیتوان انرا شکست (ایتالیایی)

8_حرف حق شمشیری است برنده (فارسی)

9_قاضی که بی گناهی را محکوم  سازد , وجدان خود را محکوم کرده است (سوئدی)

10_حقیقت غالبا در یک استخر زشت پنهان است (چینی)

11_قانون چاه بی انتهاست ، هر که گرفتارش شد کارش ساخته است (چینی)

12_قاضی خوب همسایه بد است (امریکائی)

13_قانون روی میز است و عدالت زیر میز (استونی)

14_قانون مانند تار عنکبوت است ، سوسک از ان رد میشود ولی مگس گرفتار میگردد (چک)

15_قانون همه را می لیسد (اسکاتلندی)

16_حق پشت در منتظر است و باطل در جلسه شرکت میکند (انگلیسی)

17_حقیقت و گل سرخ هر دو خار دارند (اسپانیائی)

18_حق شناسی بار سنگینی است (اسکاتلندی)

19_حق بالاتر از قانون است (روسی)

20_قانونی که درباره شیر و گاو یک جور حکم کند , قانون نیست (انگلیسی)

21_حقیقت در ته چاه نهفته است (فرانسوی)

22_حقیقت گرزی است که فرود می اید و همه را میکشد (فرانسوی)

23_حق همیشه توفیق نیافته است ولی موفقیت همیشه بر حق بوده است (المانی)

24_حقیقت ، بهتر از طلاست (انگلیسی)

25_حقیقت ، مهر خداست (عبری)

26_حقیقت نیش می زند و دروغ درمان میکند (ایتالیایی)

27_حقیقت شبحی است که افراد بسیاری را از خود میترساند (المانی)

۲۸ـ اگر نمی خواهی سرت کلاه برود قیمت جنس را از سه مغازه بپرس (چینی)

۲۹ـ انکه تهمت میزند هزار بار میکشد ولی قاتل فقط یک بار میکشد (چینی)

۳۰ـ اگر مرد دنبال زن افتد به ازدواج گرفتار می شود ولی اگر زن به دنبال مرد افتد بدبخت و بیچاره می شود (عبری)

۳۱ـ از شوخی قاضی فقط خودش می خندد و همنشینش (ایتالیایی)

۳۲ـ بی عدالتی بها ندارد (استونی)

۳۳ـ بی عدالتی دایه پزشک است (المانی)

۳۴ـ تمام براهین دادگاهی قابل قبولند (ترانسوال)

۳۵ـ تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود (فارسی)

۳۶ـ اگر در جوانی سوزنی بدزدی در پیری پول خواهی دزدید (چینی)

۳۷ـ اگر وکیل دادگستری را با اردنگی پایین پله ها اندازید تا پایان عمر به شما خواهد چسبید (انگلیسی)

۳۸ـ تمام قوانین عادلانه نیست (اسکاتلندی)

۳۹ـ افتابه دزدها را به دار می اویزیم و به دزدان بزرگ درود می فرستیم (المانی)

۴۰ـ اگر میخواهی قاضی خوبی باشی باید به حرف های همه گوش بدهی (برزیلی)

۴۱ـ جهنم و محکمه عدالت همیشه باز هستند (المانی)

۴۲ـ از دو کس حقیقت را مپوشان یکی پزشک و دیگری وکیل عدلیه (فرانسوی)

۴۳ـ ازدواج زودش اشتباه است و دیرش اشتباهی بزرگتر (فرانسوی)

۴۴ـ انکه میدزدد به دار اویخته نمیشود بلکه انکه گرفتار میگردد به دار اویخته میشود (چک)

۴۵ـ چو بد کردی مشو ایمن ز افات   که واجب شد طبیعت را مکافات (فارسی)

۴۶ـ حق با زور است (انگلیسی)

47_هر جا که جامعه باشد ، حقوق هم است (لاتینی)

48_ اگر میخواهی بر اسرار مردی واقف شوی ، فقط از همسایگانش سوال کن (چینی)

۴۹ـ انسان نباید با چکش اهنین در خانه قاضی را بزند (المانی)

50_تمام اختلافات از « آری » و « نه » بر میخیزد (فرانسوی)

۵۱ـ برایی آنکه پیش روی قاضی قرار نگیری پشت سر قانون راه برو (انگلیسی)

۵۲ـ خدا می خواست ادمیان را تنبیه کند و قضاوت را به جانشان انداخت (روسی)

۵۳ـ «اشتباه» می تواند حتی از یک شکاف بگذرد ولی «حقیقت» در یک دروازه گیر می کند (اتازونی)

54_عدالت همیشه گرسنه است (بلغارستانی)

55_دل انسان اهن است و قوانین کشور کوره (چینی)

56_دزد مرتکب فقط یک جنایت شده , و انکه مالش به سرقت رفته مرتکب صد جنایت(زیرا به دیگران تهمت دزدی می زند) (ارمنی)

57_شوهر قانون است برای همسرش (روسی)

58_دزد به دزد میزند خدا خنده اش می گیرد (فارسی)

59_دزد , بازار را اشفته می خواهد (فارسی)

60_شمشیر عدالت غلاف ندارد (فرانسوی)

61_صدای جلنگ جلنگ پول غالبا صدای عدالت را از بین می برد (یوگسلاوی)

62_دزد از خانه مفلس خجل اید بیرون (فارسی)

63_عدالت از انچه در قانون نوشته شده معلوم می شود (چینی)

64_فقط پزشکان می توانند ادم بکشند و از کیفر در امان باشند (اسلواکی)

65_عدالت بی عدالتی می شود وقتی که بر سر یک نفر دو ضربه وارد کنی در حالیکه مستحق فقط یک ضربه است (بلژیک)

66_دزد ناشی به کاهدان می زند (فارسی)

67_دزد راه باش ، دزد سفره مباش (اذربایجانی)

68_عرف و عادت مادری است که همه باید از او اطاعت کنند (برنئو)

69_وقتی که رفیق ، قاضی شود باید فاتحه قانون را خواند (ایتالیایی)

70_دزدان بزرگ افتابه دزد را به دار می اویزند (چک)

71_عدالت بهتر از عبادت است (عبری)

72_دادگستری خیلی زیاد ، غالبا ستم خیلی زیاد است (فرانسوی)

73_عدالت کور است و کسی را نمی بیند (انگلیسی)

74_دزد خوب نگهبان خوب می شود (نگروئی)

75_روباه نباید موقع محاکمه مرغ قاضی دادگاه باشد (چینی)

76_ستم بر ستم پیشه عدل است و داد (فارسی)

77_ عرف و عادت قانون ثانوی است (لاتینی)

78_عرف و عادت قوی تر از قانون است (روسی)

۷۹_گواه شاهد صادق در استین باشد (فارسی)

۸۰_مهربانی بزرگتر از قانون است (چینی)

۸۱_مراسم و قانون همسایه یکدیگرند (مونتونگروئی)

۸۲ـ وقتی رشوه از در وارد می شود عدالت از پنجره فرار می کند (ترکی)

۸۳ـ وصیت نامه خطرناک تر از پزشک است , بسیاری از افراد بیشتر در اثر نوشتن وصیت نامه مرده اند تا به علت بیمار بودن (اسپانیولی)

۸۴ـ وکلا مانند درشکه چی ها نیستند ، انها انعامشان را قبل از حرکت می گیرند (اتازونی)

۸۵ـ وجدان بد در ان واحد تهمت زننده ، قاضی ، شاهد و به دارزننده است (هلندی)

۸۶ـ هر قدر بر تعداد قوانین افزوده شود به همان نسبت عده تبهکاران رو به افزایش می گذارند (چینی)

۸۷ـ هر کس بر بازوی عدالت بایستد با مغز بر زمین می افتد (چینی)

۸۸ـ وقتی که سراغ طبیب می روی سراغ قاضی هم برو تا وصیت نامه ات را تهیه کند (المانی)

۸۹ـ وکیل خوب همسایه بد است (فرانسوی)

۹۰ـ یک جیب پر از حق احتیاج به یک جیب پر از طلا دارد (چک)

۹۱ـ یک قاضی و چرخ گاری باید خوب چرب شوند (المانی)

۹۲ـ هرکجا قدرت هست در انجا قاضی هست (روسی)

۹۳ـ هیچ سارقی بدتر از یک کتاب بد نیست (ایتالیایی)

۹۴ـ وقتی پول حرف می زند حقیقت سکوت اختیار می کند (روسی)

۹۵ـ وارث وارث من , وارث من است (لاتینی)

۹۶ـ وجدان به اندازه هزار شاهد خوب و با ارزش است (ایتالیایی)

۹۷ـ هرگز با مرد نیرومند کشتی مگیر و مرد پولدار را به دادگاه مکشان (لاتویا)

۹۸ـ هر کس پول دارد بر حق است (لتوانی)

۹۹ـ هیچ قاضی ایی نجات نمی یابد مگر اینکه جهنم پر شده باشد (مونتونگرویی)

۱۰۰ـ یک دست پر از پول قوی تر از دو دست پر از حقیقت است (سوئدی)

۱۰۱_مکندگان خون مردم دو گونه اند : زالوها و ماموران مالیات (فرانسوی)

۱۰۲_وجدان اگر زخمی شد دیگر خوب شدنی نیست (چینی)

۱۰۳_وقتی که متهم قاضی شود فاتحه قانون خوانده شود (چینی)

۱۰۴_وقتی که قاطر قاضی می میرد همه به تشیع جنازه اش می روند ولی وقتی که خود قاضی می میرد هیچ کس به تشیع جنازه اش نمی رود (تازی)

۱۰۵ـ وجدان یگانه محکمه ایست که در ان به وکیل دادگستری احتیاجی نیست (انگلیسی)

۱۰۶ـ هرانچه حاکم عادل کند همه داد است (فارسی)

۱۰۷ـ همه برای عدالت ارزش قائلند ولی وقتی که می اید در را به رویش می بندند (سوئدی)

۱۰۸ـ ممکن است به حقیقت تو سری زد ولی هرگز نمیتوان خفه اش کرد (لاتینی)

۱۰۹ـ دیوانه جریمه می دهد و عاقل رشوه (اذربایجانی)

۱۱۰ـ قاضی و وکیل دو بال فرشته عدالت هستند (لاتینی)

این داستان ماه عسل چیست؟

امـام صـادق عـلیـه السـلام فـرمـود: على بن حسین بفرزندانش مى فرمود: از دروغ کوچک و بـزرگـش ، جـدى و شـوخـیـش ‍ بـپـرهـیـزید، زیرا آنکسکه در چیز کوچک دروغ گفت بدروغ بـزرگ نـیـز جـرئت پـیـدا کـند آیا ندانید که رسولخدا (ص ) فرمود: بنده (خدا) پیوسته راسـت گـویـد تـا خـدا او را صـدیـق نـویسد، و پیوسته دروغ گوید تا خدا او را کذب (و دروغگو) نویسد

 

 ماه عسل 

 

تا به حال به این فکر کردید که چرا به ماه عسل می گویند ماه عسل و چیز دیگری نمی گویند. ما بر آن شدیم که جواب این سئوال را برایتان پیدا کنیم که از این قرار است.

در کشور بابل در چهار هزار سال پیش رسمی وجود داشته است که بر اساس آن یک ماه پس از مراسم عروسی، پدر عروس برای دامادش یک نوع نوشیدنی شیرین که از عسل درست شده بود تهیه می کرده، آنها این ماه را ماه عسل می گفتند. امروزه این اصطلاح را برای ماه نخست ازدواج بکار می برند.

حمله سایت حامی موسوی به پهلوی و اسراییل

  جمیل بن دراج گوید: از امام صادق (ع ) این قول خـداى عـزّوجـلّ را پـرسـیدم : (((اعراب گفتند ما ایمان آوردیم . بگو ایمان نیاوردید، بلکه بـگـویـیـد اسـلام آوردیـم ، تـا هنوز ایمان در دلهایتان نفوذ نکرده است ، 14 سوره 49))) فرمود: مگر نمى بینى که ایمان غیر از اسلام است

 

حمله سایت حامی موسوی به پهلوی و اسراییل

 

کیهان:مدیر یک شبکه ضدانقلاب تایید کرد که خوانندگان لس آنجلسی به جمهوری اسلامی اطلاعات می دهند.

«شهرام.هـ» سلطنت طلب، در تایید حرفهای یک شنونده که از افشای اطلاعات خوانندگان لوس آنجلسی توسط یکی از همین افراد خبر می داد، تایید کرد که برخی از خوانندگان با جمهوری اسلامی در زمینه مسائل اطلاعاتی همکاری دارند.

جرس با بیان اینکه «رضا پهلوی در مصاحبه با کانال 10 تلویزیون اسرائیل، از دولتمردان اسرائیل خواست تا به جای حمله به ایران، کمک های مالی و تکنولوژیکی خود را به مخالفان رژیم اختصاص دهند»، نوشت: ظاهراً او ناامید از کمک های آمریکا و غرب دست کمک به سمت اسرائیل دراز کرده است. اما باید پرسید آیا برای مبارزه می توان به هر ترفندی متوسل شد؟ رژیم اسرائیل به دلیل حمایت مالی و معنوی غرب از زمان تأسیس تاکنون دارای کارنامه سیاهی در مورد رعایت قوانین سازمان ملل و حقوق بشر است. کلیه قطعنامه هایی که بر علیه اسرائیل به سازمان ملل رفته است توسط آمریکا وتو شده است و اسرائیل تنها حکومتی است که در دنیا فراتر از قوانین و چارچوب های بین المللی رفتار می کند.

نویسنده اضافه می کند: دولت اسرائیل یک دولت نژادپرست است و حتی حقوق شهروندان مناطق تحت اشغال خود را به رسمیت نمی شناسد و با خودی و غیر خودی کردن شهروندان خود و جداسازی جنسیتی مورد انتقاد بزرگترین حامی خود، یعنی آمریکا قرار گرفته است. تلاش دولت اسرائیل و حمایت پشت پرده آن از حرکت های جدایی طلبانه در آذربایجان و کردستان و همچنین ارتباط نظامی با گروه تروریستی جندالله، همگی نشان از نیت پلید اسرائیل برای تجزیه ایران دارد.

عجیب ترین خانواده در ایران

سعدان گوید: به امام صادق (ع ) عرض کردم : چیست آن که ایمان را در بنده پایدار کند؟ فرمود: ورع و پارسائى (و پرسیدم ) آنچه که او را از ایمان بیرون بود چیست ؟ فرمود: طمع است 

 

عجیب ترین خانواده در ایران 

 

این خانواده عجیب تا به حال با هیچ انسانی غیر از خودشان معاشرت نداشته‌اند، ساندویچ و غذاهای امروزی نخورده‌اند،‌موبایل را به چشم ندیده‌اند و تمام این اتفاقات در سال ۱۳۹۰ در مرکز شهر مشهد افتاده است تنها همبازی آن ها در تمام این ۳۵ سال تعدادی گوسفند زنده بودند که پدر آن‌ها برای‌ رهایی از تنهایی برایشان گرفته بود عجیب‌تر از تمام این حوادث ثروت هنگفتی است که حالا پدر خانواده برای آنها به ارث گذاشته پسر دوم خانواده برای اولین بار به تنهایی از در منزل خارج شد. او حاضر شد حقایقی شگفت‌انگیز را از این خانه مرموز در اختیار ما قرار دهد

شروع اسارت

لباس سفید عروسی به تن داشت که پا در خانه‌ای طلسم‌شده گذاشت. دختر روستایی به اصرار پدر و مادرش با مردی ازدواج کرد که همسری نازا داشت و نمی‌دانست که بعد از مراسم ازدواج برای همیشه روستای‌شان را ترک خواهد کرد. باور کردنی نیست حتی اگر واقعیت داشته باشد! ۱۹ سال بیشتر نداشت که مردی در خانه‌شان را زد، کارمند بود و می‌خواست با این دختر جوان و شاداب ازدواج کند، وقتی شنید قرار است هووی زن نازایی شود به گوشه‌ای پناه برد، می‌دانست خودش حق انتخاب ندارد و پدر و مادرش با تصور اینکه خواستگار کارمند است و حقوقی دارد وی را به او خواهند داد. بار سفر را بستند تا به مشهد بروند، حتی اشک‌هایش خشک شده بود.

شاید باید به خاطر تنهایی‌هایش گریه می‌کرد، به‌خود دلداری می‌داد تا تصور کند شوهرش فرشته است که می‌خواهد به او پرواز‌کردن یاد بدهد. با دنیایی از امید عروس شد. ۳۵سال پیش بود که در خانه‌‌ای با دیوارهای سیمانی و شیروانی زنگ‌زده‌ای باز شد و نوعروس با پای گذاشتن روی موزائیک حیاط برای همیشه زندانی شد. در نخستین حکمی که از سوی شوهرش صادر شد باید نه تنها با خانواده‌اش برای همیشه قطع رابطه می‌کرد بلکه حق خروج از آن چهاردیواری را نداشت. مرد رفتار عجیبی داشت، نوعروس جوان بود و خواست یاغی‌گری کند که زیر مشت و لگدهای شوهر چاره‌ای جز تسلیم ندید، همان سکوت نخست کافی بود تا دیگر جرات نداشته باشد یک کلمه‌ای حرف بزند.

نو عروس همراه با دیوارها و ‌ثانیه‌ها روز به روز فرسوده‌تر می‌شد در فضای سرد و بی‌روح خانه متروکه. وقتی برای نخستین‌بار باردار شد تصور کرد دوران بدبختی‌ها تمام شده است، می‌دانست شوهرش بچه‌دوست دارد و همین می‌تواند در زندان را به روی او باز کند و پر پرواز را به او بدهد. این روزنه امید نیز رنگ باخت چون پدر خانواده نه تنها در زندان را باز نکرد بلکه دختر و ۳پسرش را نیز به سرنوشت مادرشان گرفتار کرد.

مادر زندانی

خانه پر از سکوت بود، همه از پدر وحشت داشتند، همسایه‌ها این خانه را یک معما می‌دانستند، بچه‌ها تنها زمانی دیده می‌شدند که به مدرسه می‌رفتند. پدر هرازگاهی به خانه سرکی می‌کشید و خرید بر‌عهده خودش بود، هر بار می‌آمد آشغال‌هایی با خود همراه داشت و در گوشه‌‌ای از حیاط می‌گذاشت، روز به روز خانه شیروانی‌دار پر از زباله می‌شد تا جایی‌که ماشین پیکان زیر همین آشغال‌ها مدفون شد.

بچه‌ها حق بازی حتی در حیاط خانه را نداشتند بیشتر با نگاه بود که با هم حرف می‌زدند وقتی نمره‌های‌شان۲۰ می‌شد انگیزه‌ای برای خوشحالی نداشتند انگار سلام‌دادن را یاد نگرفته بودند و در یک جزیره ناشناخته تنهای تنها بودند. کتک‌خوردن از پدر یک عادت شده بود، وقتی پای در خانه شیروانی می‌گذاشتی باور نمی‌کردی خانواده در آن زندگی می‌کنند، بوی بد زباله و فاضلاب همه را به عقب می‌راند انگار مادر خانواده نیز روحیه‌ای برای تمیزی نداشت، همه جا را خاک گرفته و زیبایی حیاط خانه لابه‌لای تپه‌ای از زباله گم شده بود.

بچه‌ها یکی پس از دیگری با نمرات ممتاز دیپلم گرفتند و تنها بهانه‌ برای خارج‌شدن از خانه را نیز از دست دادند. همه می‌دانستند قفل این اسارت روزی شکسته خواهد شد، پدر خانواده بدبین‌ و سخت‌گیرتر شده بود تا اینکه بیمار شد و خیلی زود خود را تسلیم سرنوشت مرگ کرد. طلسم شکست، وقتی مادر و بچه‌ها شنیدند زنگ پرواز نواخته شده است حتی به‌‌دلیل مرگ پدر قادر به گریه نبودند.

دیدار پس از ۳۵ سال

در آهنی زنگ‌زده با صدای خشکی باز شد و آنها برای همیشه آنجا را ترک کردند، صحنه دیدار زن با خانواده روستایی‌اش آن هم بعد از ۳۵ سال زندگی در زندان. بچه‌ها انگار از دنیای دیگری آمده‌اند، هیچ‌کس را نمی‌شناختند و نمی‌دانستند در مهمانی‌ها چه رفتاری داشته باشند. خانه پر از سکوت دیگر جای‌ماندن نبود جالب این که مشخص شد پدر سخت‌گیر نزدیک به یک میلیارد تومان برای زندانی‌هایش ارثیه گذاشته است. با مرگ مرد‌ مرموزی در مشهد، راز زندگی وحشتناک خانواده‌‌اش در یک خانه متروکه و فرسوده فاش شد. همسر این مرد از همان روز نخست ازدواج در خانه زندانی بوده و بچه‌هایش نیز مانند او، مطیع دستورات پدر سلطه‌گر بودند. وقتی ماموران کلانتری شهید فیاض‌بخش مشهد وارد خانه شیروانی شدند باور نمی‌کردند داستان زندگی زنی با ۴ بچه‌اش در این خانه واقعیت داشته باشد.

زندگی‌ام سوخت

زن ۵۴‌ساله با چهره‌ای تکیده، شادی کم‌روحی به چشم‌هایش داده بود و دل پردردی داشت، ۳۵‌سالی می‌شد که تنها مونس و هم‌دمش بچه‌هایی بودند که سرنوشتی بهتر از او نداشتند. این زن با ادبیات خاصی حرف می‌زند: «۱۹سال بیشتر نداشتم که با این مرد ازدواج کردم، از وقتی به این خانه آمدم جز بداخلاقی و بی‌اعتنایی ندیدم، باید با همه قطع رابطه می‌کردم، به کتک‌های شوهرم عادت کرده بودم و گریه‌هایم تنها با نوازش بچه‌ها آرام می‌گرفت». وی می‌گوید: «یک روز زن همسایه‌ آتش تنوری برای ما آورد، در را به آرامی باز کردم و آن را گرفتم، وقتی شوهرم متوجه شد آن را از دستم گرفت و به سرم کوبید، باور می‌کنید هم‌کلاسی‌های بچه‌هایم نیز جرات آمدن به در خانه را نداشتند، شوهرم آنها را هم کتک می‌زد.»

زن آهی کشیده و ادامه می‌دهد: «وقتی شوهرم نبود راحت‌تر زندگی می‌کردیم البته جرات خارج‌شدن از خانه را نداشتیم اما حتی اگر در خواب او را می‌دیدم از ترس می‌لرزیدم، ابتدا سعی می‌کردم خانه‌ای تمیز داشته باشم بعد که دیدم هر کاری می‌کنم پدر بچه‌ها اعتنایی ندارد و با جمع‌آوری زباله و رنگ‌نزدن به دیوارها خانه را به یک زباله‌دان تبدیل کرده من هم دل و دماغم را از دست دادم و خانه روز به روز خاک گرفته‌تر شد.» زن از رهایی لذت می‌برد و می‌گوید: «در این سال‌ها در هیچ مراسمی خانوادگی و فامیلی شرکت نکردیم، شوهرم وقتی بیرون می‌رفت روی در علامت می‌گذاشت و اگر بدون اجازه در باز می‌شد من و بچه‌ها را کتک می‌زد، در این مدت سلامت روحی و جسمی‌ام را از دست دادم و وقتی پدر بچه‌ها مُرد توانستم برادرها و خواهرانم را ببینم، یک آرزو بود که به آن رسیدم.»

وی از روز نخست آزادی می‌گوید: «باورم نمی‌شد مشهد این‌قدر تغییر کرده باشد، مهم‌تر از همه شنیدم یک‌میلیارد تومان ارثیه داریم که دیگر برای خوشبختی‌ ما فایده‌ای نداشت، ما از همه‌چیز محروم بودیم و حالا یک ثروت خوب داریم، اما کل دنیا را هم داشته باشیم دیگر فایده‌ای نداشت، چرا که زندگی‌ و سرنوشت‌مان سوخته و از این به بعد تنها شرایط بهتری خواهیم داشت و من از اینکه بچه‌هایم اجتماعی نیستند نگران هستم.»

گفت‌وگوی اختصاصی با پسر بزرگ خانواده اسیر در خانه شیروانی

پسری با عینک ته‌استکانی پیش روی‌مان نشست، ۳۲ سال دارد، اما رفتارش کودکانه است، به سختی داخل خانه شیروانی دعوت‌مان می‌کند. «مهدی» با استرس عجیبی جلوتر قدم برمی‌دارد، خانه کلنگی به فروش گذاشته شده است، در حیاط مقدار زیادی آشغال، تکه‌های آهن‌پاره، پلاستیک و نان خشک روی هم تلنبار شده. هر قدم که برمی‌داری تصور می‌کنی یا زیر پایت فرو خواهد رفت یا حیوان گزنده‌ای به تو حمله خواهد کرد. شاید پیش از فروش این خانه، دیوارهایش آوار شوند. زیرزمین مخوفی دارد، پای در اتاق پر از خاک می‌گذاریم که تلویزیون کوچکی در وسط آن قرار دارد، در یک قدمی‌اش پتویی کثیف می‌بینیl که انگار کسی زیر آن خوابیده است، مهدی می‌گوید برادرش دوست ندارد کسی را ببیند، از آنجا خارج می‌شوم و از مهدی می‌خواهم به همه سوالاتم جواب بدهد. مکث می‌کند، انگار نمی‌خواهد حرفی بزند، انتظار دارم از حالات چهره‌اش پی به راز درونش ببرم اما امکان ندارد. درحالی‌که چشمانش نشان می‌داد جواب منفی خواهد داد، ناگهان می‌پذیرد.

در اتاقی پر از تارهای عنکبوت می‌نشینم، نخستین سوالم ناشی از کنجکاوی‌ام بود:

چرا به سر و وضع خانه نرسیده‌اید؟

مهدی، نگاهش را به اطراف می‌چرخاند: در زندگی ما دیگر حوصله‌ای نبود که دست به تعمیرات بزنیم، نه مادرم و نه ما روحیه‌ای نداشتیم، ما تنها زنده بودیم، زندگی نمی‌کردیم.

چرا این شرایط را داشتید؟

پسر جوان انگار به سکوت عادت کرده‌است خیلی طول می‌کشد تا حرفی بزند: «ما از پدرمان وحشت داشتیم، ببینید یک خواهر و ۲ برادر دارم، هیچ کدام ازدواج نکرده‌ایم و همه‌مان به نوعی مشکل روحی و روانی داریم، مادرم که دختر روستایی بود همسر دوم پدرم شد آن‌ها ده سال با هم تفاوت سنی داشتند و هیچ‌وقتی نتوانستند زندگی خوبی داشته باشند.»

مادرت چه رفتاری با پدرت داشت؟

مادرم از پدرم می‌ترسید البته من و خواهر و برادرانم هم می‌ترسیدیم، مرد وحشتناکی بود.

مگر چه رفتاری داشت؟

پدرم خیلی سخت‌گیر بود و اجازه نمی‌داد از خانه بیرون برویم، کسی نیز حق نداشت به خانه‌مان رفت‌وآمد کند.

دلیلی نداشت؟

معتقد بود در خارج از خانه ما خلافکار و معتاد می‌شویم نسبت به مادرم نیز بدبین و شکاک بود، شاید راست می‌گفت، ‌ما الان
نه معتاد هستیم و نه خلافکار اما به جای آن روانی شدیم، ما یک عمر زندانی بودیم.

زندانی؟

منظورم زندانی‌شدن در همین خانه است، مادرم ۳۵سال پا از این خانه بیرون نگذاشت، من و خواهر و برادرانم نیز تنها اجازه داشتیم به مدرسه برویم و زود برگردیم.

در مدرسه دوستانی داشتی؟

در مدرسه هیچ‌وقت با کسی دوست نشدیم چرا که می‌‌دانستیم پدرم بفهمد بیچاره‌ایم.

ما تسلیم بودیم

معلمان‌تان علت این رفتارها را نمی‌پرسیدند؟

چون از نظر تحصیلی همیشه شاگرد اول بودیم و هوش و استعداد زیادی داشتیم از طرف معلمان و مدرسه مشکل خاصی احساس نمی‌شد و کسی شک نکرد در چه شرایطی زندگی می‌کنیم.

بستگان‌تان بی‌تفاوت بودند؟

آن‌ها هیچ رفت‌وآمدی به خانه‌مان نداشتند، همگی از پدرم دلخور بودند، بستگان مادرم که روستایی هستند جرات نداشتند به سراغ ما بیایند.

به روستای مادرت نرفته‌اید؟

اصلا، اعضای خانواده ما تا‌به‌حال به مسافرت نرفته، هنوز از مشهد خارج نشده‌ایم.

جایی را می‌شناسید؟

تنها از طریق تلویزیون شهرهای مختلف و مناطق تفریحی کشورمان را شناخته‌ایم.

خودت تمایلی به سفر داری؟

راستش را بخواهید دوست نداریم به مسافرت برویم، به‌این زندگی عادت کرده‌ایم، ببینید در ایام عید و تابستان همیشه در خانه زندانی بودیم، پدرم همه‌چیز را می‌خرید حتی حق بازی در حیاط را هم نداشتیم.

با پدرتان حرف می‌زدید؟

کتک‌های پدرمان تنها چیزی است که از او به یاد داریم، او اصلا اهل دردودل کردن و حرف‌زدن نبود.

با مادر و خواهر و برادرانت چطور؟

حرف نزدن یک عادت شده بود، هیچ‌یک از ما با هم چندان حرفی نمی‌زدیم، خیلی از چیزهایی را که می‌خواستیم و حتی انتظارات خود را از همدیگر با نگاه به هم می‌‌فهماندیم و زیاد صحبت نمی‌کردیم.

هم بازی‌ای نداشتید؟

تنها هم بازی‌های‌مان تعدادی گوسفند بودند که مدتی پدرم در حیاط خانه نگهداری می‌کرد اما بوی بد آن‌ها باعث شد همسایه‌ها اعتراض کنند و پدرم با دعوای مفصلی گوسفندان را با خود برد و باز تنها ماندیم.

پدر ولخرجی داشتی؟

اصلا، از روزگار خانه مشخص است که پدرم خسیس بود، در عمرم پول توجیبی نگرفته و هر چه خودش می‌خواست می‌خرید.

مادرت جر و بحثی نداشت؟

گاهی اوقات جر و بحث داشتند، پدرم خیلی عصبی بود و در آن سو مادری مطیع و آرام داشتم، هیچ‌وقت اختلافات آن‌ها جدی نشد، من و خواهر و برادرانم نیز تسلیم پدرمان بودیم و هیچ‌گاه گلایه‌ای نکردیم.

متوجه شدم جواب سلام من را ندادی، چرا؟

نمی‌دانم چقدر باید جواب این سوال را بدهم، دوست ندارم با کسی حرف بزنم، از زمان کودکی هم اگر بچه‌های همسایه‌مان سلام می‌کردند حق نداشتم جواب‌شان را بدهم چون پدرم راضی نبود با کسی حرف بزنم و اگر خلاف این را از من و دیگر اعضای خانواده‌ام می‌دید به حسابم می‌رسید.

در خرید لباس حق انتخاب داشتید؟

اصلا، در موقع لباس‌خریدن می‌گفت که نباید لباس شیک و مد روز باشد با اینکه پول به ما نمی‌داد همیشه تاکید داشت ولخرجی نکنیم.

وقتی خبر مرگ پدرت را شنیدی چه احساسی داشتی؟

ناراحت شدیم اما هیچ‌کدام گریه نکردیم چون اعتقادی به گریه نداریم، روز سوم مرگ پدرم همراه بستگان‌مان به قبرستان رفتیم خیلی سعی کردم به زور چند قطره اشک بریزم اما فایده‌ای نداشت.

ارثیه میلیاردی می‌تواند جایگزین سرنوشت تلخ زندگی‌تان باشد؟

بعد از مرگ پدرم بود که فهمیدیم یک میلیارد‌تومان ارث برده‌ایم. آن را تنها پشتوانه خودمان می‌دانیم.

با این پول چه می‌کنی؟

یک خانه به ارزش۳۵۰ میلیون تومان در مشهد خریده‌ایم که مادر، خواهر و یکی از برادرانم در آنجا زندگی می‌کنند.

پس تو و برادرت چرا اینجا هستید؟

می‌خواهیم این خانه را بفروشیم و برای همیشه آن را فراموش کنیم، اینجا مانده‌ایم تا برخی از اثاثیه‌مان را دزد نبرد، بعد از فروش حتما به همان خانه می‌رویم.

پدر خوب یعنی دکتر حسابی

از لحاظ روحی در چه شرایطی هستید؟

خواهرم سخت بیمار است، هم از لحاظ روحی و هم جسمی، باید مقداری از پول‌ها را خرج درمان او بکنیم.

می‌خواهی چه شغلی را دنبال کنی؟

هیچ فکری در این خصوص نکرده‌ام با این ارث باید خیال‌مان راحت باشد و نگران شغل نباشیم.

چه آرزویی داری؟

من هیچ آرزویی ندارم، موبایل هم ندارم.

درخصوص عشق چه می‌دانی؟

تا به‌حال عاشق نشده‌ام چون با کسی معاشرت نکرده‌ام.

می‌خواهی ازدواج کنی؟

معیار خاصی برای انتخاب همسر درنظر دارم؛ می‌خواهم صداقت داشته باشد و اگر روزی مثل پدرم خواستم به او ظلم کنم، سکوت نکند و حق خودش را بگیرد.

خودت مثل پدرت خواهی شد؟

امکان ندارد، من معتقدم باید به همسرم خیلی محبت کنم و زندگی‌ آسان و راحتی برایش فراهم کنم.

پدر خوبی برای بچه‌هایش خواهی بود؟

در مسئله این‌که آیا بچه‌دار می‌شوم یا نه باید بگویم تا به حال فکرش را نکرده‌ام، بچه خیلی خوب است و قول می‌‌دهم اگر روزی بچه‌دار شدم با بچه‌هایم دوست باشم، آن‌ها را به پارک ببرم، هر چه دوست دارند برای‌شان بخرم و حتی با آن‌ها در خانه‌ام بازی کنم.

وقتی پدرت زنده بود چه آرزویی داشتی؟

تنها آرزویم نمره‌های ۲۰ درس‌هایم در مدرسه بود که با گرفتن دیپلم آن هم با معدل ممتاز این‌سری از آرزوهایم نیز، مرده‌اند.

به موسیقی علاقه داری؟

هیچ اطلاعی از موسیقی ندارم اصلا اهل این جور چیزها نیستم، در این سال‌ها تنها تفریح من و خانواده‌ام تلویزیون بوده است.

خواهرت خواستگاری دارد؟

خواهرم تنها دل‌نگرانی من است، دختر بسیار خوب و مهربانی‌است اما هیچ‌کس به خواستگاری‌اش نیامده.

دلتنگ پدرت هستی؟

گاهی دلم برایش تنگ می‌شود اما دوست ندارم در مورد گذشته‌ها چیزی به خاطر بیاورم، بعد از مرگ پدرم تنها یک‌بار، آن هم روز سوم مرگش به قبرستان رفته‌ام.

تا حالا ساندویچ خورده‌ای؟

در مورد غذای بیرون و ساندویچ باید بگویم اعتقادی به این نوع غذاها ندارم.

کدام منظره‌ را دوست داری؟

در تلویزیون دیده‌ام دریا زیباست اما اطلاع زیادی از آن ندارم، تا حالا به ساحل دریا نرفته‌ام و نمی‌توانم در مورد دریا نظری بدهم.

چه رنگ‌هایی را دوست داری؟

رنگ‌های تیره و سورمه‌ای را بیشتر دوست دارم.

تعریفت از زندگی چیست؟

همان چیزی که در یک کتاب خوانده‌ام، زندگی یعنی فاصله بین نقطه تولد تا مرگ!

شعر دوست داری؟

اصلا اهل شعر نیستم، هوش و حواس شعرگفتن را ندارم.

به‌نظرت بهترین پدر کیست؟

یک پدر باید مثل دکتر حسابی باشد و بچه‌هایش را دوست بدارد. پدرم هیچ‌وقت به هیچ‌کس نگفت دوستت دارم، من هم تا به حال نگفته‌ام و بعید می‌دانم حاضر شوم از این جمله استفاده کنم.

آلبوم عکس‌های‌تان را که نگاه می‌کنی چه حسی پیدا می‌کنی؟

باید بگویم ما تا به حال اصلا عکس نگرفته‌ایم و به جز عکس‌هایی که همراه پدرمان می‌رفتیم می‌گرفتیم یعنی آلبوم عکس نداریم، پدرم می‌گفت عکس گرفتن یعنی مسخره‌بازی.

حرف دیگری نمانده، با دلی تکیده و غمگین می‌خواهیم از خانه پر از سکوت خارج شویم وقتی فضای به هم ریخته حیاط را می‌بینم و می‌پرسم چرا بخشی از آن‌جا خالی شده است می‌شنوم ، جای پیکان مدل ۵۷ پدرش است که سال‌ها زیر زباله‌ها بود و بعد از مرگ وی به‌عنوان خودروی فرسوده، فروخته‌اند.
مهدی، خیلی زود در را به روی من می‌بندد و داخل می‌شود، اما و اگر‌های زیادی در ذهنم رژه می‌روند و اینکه باید چنین حقیقتی را بپذیرم و تصور نکنم کابوس دیده‌ام.

 

گردآوری : گروه اینترنتی ببینین . کام

 

منبع : مجله ایده آل 

 


 

مطالب مرتبط: 

  1. مفهوم بیمار  و مار در ایران 
  2.  عجیب ترین جاذبه های توریستی جهان 
  3. عجایب علم نجوم 
  4. تاریخچه فضانوردی 
  5. دو مطلب از عجایب جهان 
  6. صومعه بتل یکی از سه کلیسای ترسناک 
  7. فضیلت عجیب بعضی از سوره ها و نتایج جالب آنها 
  8. کلیسای تسخیر شده توسط ارواح(صومعه وبرن) 
  9. شگفتی آفرینش آدم و فرشتگان 
  10. سه مطلب جالب از گوشه و کنار جهان

چهل کار که دخترها نمیتونن انجام بدن

حـضـرت باقر علیه السلام فرمود: که رسول خدا (ص ) فرموده : هرکس در یک شب ده آیـه از قرآن بخواند از غالفین نوشته نشود، و هرکس پنجاه آیه بخواند در زمده ذاکرین نـوشـتـه شـود و هر کس صد آیه بخواند در زمره قانتین نوشته شود، و هرکس دویست آیه بـخواند از خاشعین نوشته شود، و هر که سیصد آیه بخواند از فائزین نوشته شود، و هر که پانصد آیه بخواند از جمله مجتهدین نوشته شود، و هر که هزار آیه بخواند براى او (ثـواب انـفـاق ) یـک قـنـطـار از طـلا نـوشـتـه شـود و قـنـطـار پـانـزده هـزار مثقال طلا است ، که هر مثقالى بیست و چهار قیراط است که کوچترین آنها باندازه کوه احد و بزرگترین آنها باندازه آنچه میان زمین و آسمان است .


چهل کار که دخترها نمیتونن انجام بدن >>>

۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش …

۲- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری

۳- ۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن …۴- بلند کردن چیزی

۵- پرتاب کردن

۶- پارک کردن

۷- خواندن نقشه

۸- دزدی کردن از بانک

۹- آرام و ساکت جایی نشستن

۱۰- بیلیارد بازی کردن

۱۱- پول شام رو حساب کردن

۱۲- مشاجره کردن بدون داد کشیدن

۱۳- مواخذه شدن بدون گریه کردن

۱۴- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی

۱۵- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه

۱۶- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن

۱۷- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن

۱۸- راه انداختن درست یک ویدئو

۱۹- تماشای یک فیلم جنگی

۲۰- انتخاب سریع یک فیلم

۲۱- ایستاده جیش کردن

۲۲- ندیدن فیلم هندی

۲۳- غیبت نکردن

۲۴- فحش ناموسی دادن

۲۵- نرقصیدن موقع شنیدن یک آهنگ شاد

۲۶- آرایش نکردن

۲۷- لاک نزدن

۲۸- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن

۲۹- سیگار برگ و یا چپق کشیدن

۳۰- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده

۳۱- گریه کردن بدون آبریزش بینی

۳۲- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون

۳۳- تماشای اخبار و خوندن روزنامه

۳۴- نق نزدن

۳۵- لگد زدن

۳۶- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن

۳۷- اخ تف کردن

۳۹- خواستگاری رفتن

۴۰- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول کردن



دختر خانوما نظر یادشون نره

تصاویر خطای چشم

رسولخدا (ص ) فرمود: منافق بمانند تنه درخت خرما است که صاحب آن بخواهد در قسمتى از ساختمانش از آن بهره مند گردد و در آنجا که خواهد (بواسطه کجى ) قرار نگیرد، پس بـجـاى دیـگـرش بـرد (آنـجـا نـیـز) قـرار نـگـیـرد، و سـرانـجامش اینست که آنرا به آتش بسوزاند. 

 

تصاویری برای بازی با چشم
 

با سلام خدمت شما دوستان و بازدیدکنندگان گرامی من میخوام در این قسمت از وبلاگ تصاویری رو قرار دهم که خطای چشم انسان را به وضوح مشخص میکند.بعضی از این عکس ها جالب ترین در نوع خود میباشند.من یکی از این عکسها رو در صفحه اصلی وبلاگ قرار دادم و برای پرهیز از سنگین کردن صفحه اصلب بقیه رو در ادامه مطلب قرار دادم. 

بهتره پر حرفی نکنم.برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید 

ممنون میشم اگر نظر بدید 

با تشکر 


 

خطهای افقی تصویر زیر همه موازی هستند.دقیق توجه کنید 


تصویر خطای چشم

ادامه مطلب ...

معمای جالب بیل گیتس برای استخدام در مایکروسافت

 عـلى بـن الحـسـیـن عـلیـهـمـا السـلام فـرمـود: خـداى عـزوجـل دلهـا و پـیـکرهاى پیغمبران را از طینت (گل و سرشت ) علیین آفرید، (اندازه گیرى کـرد) و دلهاى مؤ منین را هم از آن طینت آفرید و پیکرهاى مؤ منین را از پائین تر از آن قرار داد (آفـریـد) و کـافران را از طینت سجین آفرید، هم دلها و هم پیکرهایشان را، آنگاه این دو طـیـنـت را (هنگام خلقت آدم ) ممزوج ساخت ، بهمین جهت از مؤ من کافر متولد شود و کافر مؤ من زایـد (زیـرا فـرزنـدان آدم اسـتعداد این دو مرتبه را پیدا کردند) و نیز بهمین سبب بمؤ من گـناه و بدى رسد و بکافر ثواب و نیکى (زیرا طینت هر یک از آنها بطینت دیگرى ممزوج اسـت )، پس دلهاى مؤ منان بدانچه از آن آفریده شده گرایند و دلهاى کافران بدانچه از آن آفریده شده تمایل کنند

 

معمای جالب بیل گیتس برای استخدام در مایکروسافت

دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد. ( لطفا به شکل زیر نگاه کنید) ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند ( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.  

 

 

این معما را بیل گیتس در سال 2002 طراحی کرد تا از بین 100 مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند. حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟
یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.
توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد. آنها را فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است

علاقه مایکل جکسون به ایران

امام صادق علیه السلام فرمود: که رسولخدا (ص ) فرمود: هر که با امامى بیوفائى (و عهد شکنى کند) با دهن کج وارد محشر گردد تا بدوزخ رود


علاقه مایکل جکسون به ایران



مطلب زیر را با عنوان " علاقه مایکل جکسون به مسجد جامع یزد " در یک سایت دیدم جالبه حتما بخونید :

 

http://cdn.newsone.com/files/2008/11/001372a9ae270a8caedc09-1.jpg

تصویر شیخ عبدالله بن حماد آل خلیفه و مایکل جکسون پیش از درگیری آنها بر سر علاقه مایکل جکسون به ایران و تشیع

 

 

عبدالله عبداللطیف مسئول تشریفات و اقامت آقای مایکل جکسون در بحرین ، که هم اکنون در تبعیدی اجباری ساکن اسپانیا است در کتاب خاطرات خود می نویسد :

یک ماه قبل از درگذشت آقای جکسون توانستم تلفنی با ایشان صحبت کنم او می گفت در بحرین خیلی چیزها یاد گرفتم .
من فهمیدم که :

مظلومیت یعنی شعیان بحرین
دیکتاتوری و بدکرداری یعنی خاندان آل خلیفه [حاکمان کشور بحرین]
انسان حقیر یعنی شیخ عبدالله بن حماد آل خلیفه [پسر حاکم بحرین]


http://ghoolabad.com/media2%5Cimage%5Cyazd_great_jame_mosque_portico_minaret_forecourt_eastern_entrance_door.jpg

مسجد جامع یزد

عبدالله عبداللطیف در ادامه می نویسد :
آقای جکسون وقتی دید از غربت و تنهایی گلایه دارم ، دلداریم داد و گفت امیدوارم بحرین باز به ایران برگردد تا تو هم بتوانی به کشورت برگردی . امیدوارم من هم روزی کشورت ایران را از نزدیک ببینم می خواهم مسجد جامع یزد را که تعریفش را خیلی شنیده ام از نزدیک ببینم می خواهم حکیم ارد بزرگ را از نزدیک ببینم می خواهم آرامگاه حکیم فردوسی را ببینم .

عبدالله عبداللطیف می گوید به آقای جکسون گفتم : دعا کنید رژیم خونخوار آل خلیفه سرنگون شود آنوقت همه چیز با همه پرسی در بحرین درست می شود .

ادامه مطلب ...