حـضـرت صـادق عـلیـه السـلام فـرماید: براى مسلمان سزاوار نیست که با فاجر (هرزه ، تباهکار، نافرمان ) و نه با احمق و نه با دروغگو رفاقت کند.
نامه جالب آیت الله منتظر به خاتمی در انتقاد از او در سال۸۳:
قصد نداشتم در رابطه با عملکرد آقای خاتمی و اصلاحات وعده داده شده ایشان فعلا اظهار نظر کنم، ولی با توجه به ارسال نامه ایشان برای من، و انتظار و تمایل دفتر ایشان به اظهار نظر، به چند کلمه ای اشاره میکنم . و آقایان توجه دارند که اینجانب همواره در گفتار و نوشتار خود صریح اللهجه بوده ام . مراتب دیانت و فضل و آگاهی به مسائل روز و تعهد نسبت به وظایف دینی و ملی و سوابق درخشان و فضیلت خانوادگی جناب آقای خاتمی و مخصوصا شخصیت معنوی و اخلاقی پدر بزرگوار ایشان مرحوم آیت الله آقای حاج سید روح الله خاتمی – طاب ثراه – برای همگان روشن است . همچنین تردیدی ندارم که ایشان با حسن نیت و با علاقه به تحقق اهداف انقلاب
اسلامی، خود را کاندیدای ریاست جمهوری نمودند و اصلاحاتی را به مردم وعده دادند. مردمی که سالهای تلخ جنگ تحمیلی را تحمل نموده ولی قشر عظیمی از آنان در اثر عملکرد مسئولین و متصدیان امور نسبت به وعده های داده شده در انقلاب به یأس و ناامیدی و یا به تردید و آشفتگی و احیانا به بدبینی نسبت به آینده رسیده بودند. در چنین فضایی آقای خاتمی با شعارهای بسیار زیبا و دلنشین و مطابق خواسته های مردم، وعده «اصلاحات» را – که جز وفا به وعده ها و شعارهای اولیه انقلاب نبود – به مردم اعلام نمود، و مردم نیز بر همین اساس چنان اقبالی نمودند که برای همگان غیر منتظره بود. اکنون بعد از گذشت بیش از هفت سال از ریاست جمهوری ایشان متأسفانه دیده میشود یأس و ناامیدی و یا بدبینی مردم مجددا به همان وضعیت زمان قبل و یا بدتر از آن رسیده است، و نیز دیده میشود قشر عظیمی از نسل جوان احساس بی هویتی میکند و به آینده خود کاملا بدبین میباشد. اینجانب نمی خواهم با بی انصافی بگویم جریان اصلاحات هیچ توفیقی به دست نیاورد، اما میخواهم بگویم آنچه به دست آمد در مقابل آنچه وعده داده شده بود و امکان دسترسی به آن نیز فراهم شد و نیز در مقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسیار ناچیز میباشد. آقای خاتمی در «نامه ای برای فردا» و نیز در بسیاری از سخنرانی ها و مصاحبه های خود سعی کرده اند علت یا علل این ناکامی را تشریح نمایند، ولی به نظر اینجانب بیانات ایشان تاکنون قانع کننده نمی باشد. ایشان در این رابطه چند محور را مطرح و مورد تأکید قرار داده اند: 1 – ایشان فرهنگ استبداد زدگی ملت ما را مطرح میکنند و این که سالها وقت باید صرف شود تا این فرهنگ غلط از بین برود. در وجود فرهنگ استبدادزدگی بحثی و اختلافی نیست، اما سخن این است که چرا ما در عمل به این فرهنگ مشروعیت میدهیم ؟ چرا ما در عمل تسلیم خواسته های متولیان این فرهنگ شدیم ؟ و چرا به جای این که با توکل به خدای متعال و اعتماد به نفس تسلیم رضای خدا و خواسته مردم شویم، در هر فرصتی که پیش آمد سرانجام راضی نمودن متولیان فرهنگ استبدادزدگی را ترجیح دادیم ؟ بدیهی است در چنین فضایی استبداد به خود مشروعیت قانونی میدهد و به دنبال آن خواسته های ناشی از فرهنگ استبداد زدگی شکل قانونی به خود میگیرد و قهرا زور و خشونت نیز عملا قانونی میگردد. انسان اگر – فرضا – در برابر قدرتها توان مقاومت نداشته باشد، انتظار میرود حداقل توجیه گر و مجری مظالم و کارهای خلاف آنان نباشد و یا با سکوت خود روی آنها صحه نگذارد. 2 – ایشان در نامه اخیر خود و در جاهای دیگر گفته اند: «باید این پندار غلط را از ذهن خود بزداییم که برای رهایی باید منتظر قهرمان بود.» کسی نگفته است که مردم ما منتظر آمدن قهرمانی از غیب و رها نمودن آنان از وضعیت کنونی میباشند; بلکه بحث این است که مردم ما در جریان اصلاحات کار خود را به بهترین وجه انجام دادند، و با آن همه تلاش و تبلیغات مسموم و انحرافی جناح مخالف اصلاحات، دو مرتبه به صحنه آمدند و رأی چشم گیری دادند، و در هر فرصتی که پیش میآمد از شعارهای اصلاحات و شخص ایشان پشتیبانی نمودند. آیا انتظار مردم از آقای خاتمی برای عمل به وعده های خود که مورد تأکید و تأیید آنان بود به معنای انتظار قهرمان شدن ایشان بود؟ مگر مردم چه کاری باید میکردند و نکردند؟ آقای خاتمی موانع سر راه اصلاحات – چه موانع به اصطلاح قانونی و یا غیر آنها – را چه هنگامی برای مردم تشریح نمود و از آنان کمک خواست و مردم به ایشان پاسخ مثبت ندادند؟ در شرایطی که جناح مخالف اصلاحات به کارشکنی و سنگ اندازی خود ادامه میداد، حداقل چیزی که مردم از آقای خاتمی انتظار داشتند این بود که صریحا با مردم صحبت کند و عذر خود را به مردم بگوید و از مردم بخواهد عذر او را پذیرفته و آبرومندانه کنار رود. کنار رفتن آبرومندانه مستلزم و یا به معنای معارضه با حاکمیت نمی باشد، بلکه قطعی ترین پیامد و اثر آن حفظ حیثیت و جاذبه جریان اصلاحات و شخص ایشان بود، و قهرا ایشان میتوانست در آینده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد. اما در پیش گرفتن سیاست دوپهلو حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضی نمودن و حقیقت را قربانی مصلحت کردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زیادی قربانی مظالم تحمیلی و ناخواسته نمودن، عاقبتی جز همین وضعیت که پیش آمده است ندارد. 3 – ایشان میگوید: «زور و خشونت را نباید و نمی توان با زور و خشونت پاسخ داد.» منتقدین سیاست های آقای خاتمی هیچ گاه نگفته اند زور و خشونت طرف مخالف اصلاحات را باید با زور و خشونت پاسخ داد، بلکه میگویند: چرا عملا با سیاست محافظه کاری و دوپهلو عمل کردن و حقایق را از مرد
م پنهان نمودن، به زور و خشونت اقتدارگرایان مشروعیت بخشیده شده و تحکیم گردید؟ کسانی به زور و خشونت متوسل میشوند که در بین مردم جایگاه و خواستگاهی ندارند، اما جریان اصلاحات که در آغاز دارای پشتوانه قوی مردمی بود چه نیازی به توسل به زور و خشونت داشت ؟مردم سالاری وقتی از شعار به عمل میرسد که مردم کاملا در جریان کارشکنی های مخالفین اصلاحات قرار گیرند. طبیعی است هنگامی که آقای خاتمی سیاست محافظه کاری و ملاحظه بیش از اندازه رقبای اصلاحات را پیش میگیرد، مردم بتدریج از شخص و جریان وابسته به ایشان و نیز از اصلاحات مأیوس و ناامید میشوند، که نمونه آن را در انتخابات شوراها و در جریان رد صلاحیت ها و تحصن تعدادی از نمایندگان مجلس دیدیم . اشتباه بزرگ ایشان این بود که از همان روزهای اول ریاست جمهوری و تعیین اعضای کابینه – که جناح اقتدارگرا در ضعف کامل و حتی شوک غیر منتظره بود – به جای اتخاذ سیاست متکی به خود و انتخاب افرادی که خود تشخیص میداد، با داشتن سرمایه عظیم رأی مردم، افراد و سیاست های تحمیل شده را قبول نمود و کسانی را که به کمتر از نابودی او راضی نبودند حیات سیاسی دوباره بخشید و به آنان مشروعیت داد، و در این رابطه بسیاری از علاقه مندان و همفکران خود را از دست داد. همین اشتباه کلیدی ایشان سرآغاز انحراف در مسیر اصلاحات بود، و همه دیدیم که متعاقب آن، آقای خاتمی مجبور شد در هر مورد رضایت آنان را جلب کند; و بدون گرفتن امتیازی پیوسته به آنان امتیاز داد، تا رسید به وضعیت کنونی که متأسفانه دولت او تقریبا در مسائل اساسی کشور در حاشیه قرار گرفته و تصمیم گیریهای اصولی کشور در جای دیگر توسط همان جناحی انجام میشود که ایشان مرتبا به آنان امتیاز میداد، و با این حال نمی دانم چرا ایشان همین حقیقت را صریحا به مردم نمی گوید؟ از خدای متعال حسن عاقبت برای همگان و عزت و سربلندی اسلام و ملت شریف ایران را مسألت دارم . والسلام علی جمیع اخواننا المسلمین . 1383/5/20 قم المقدسة – حسینعلی منتظری منبع :کتاب دیدگاه های آیت الله منتظری ،جلد دوم،صص342-345